کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزماً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزماً
لغتنامه دهخدا
جزماً. [ ج َ مَن ْ ] (ع ق ) حتماً و قطعاً و بطور ثبات و استوار. (ناظم الاطباء). قطعاً. البتة. (یادداشت مؤلف ). بیقین . بطور قطع. بی تردید.
-
واژههای همآوا
-
جذما
لغتنامه دهخدا
جذما. [ ج َ ] (ع ص ) جذماء. جَذمی ̍. رجوع به این کلمات شود.
-
جستوجو در متن
-
قطعاً
لغتنامه دهخدا
قطعاً. [ ق َ عَن ْ ] (ع ق ) جزماً. (اقرب الموارد). یقیناً: الامر واقع قطعاً؛ منصوب است بنابر آنکه مصدر باشد به معنی اجزم به و قیل علی الحال ای مقطوعاً بوقوعه . (اقرب الموارد).
-
بتة
لغتنامه دهخدا
بتة. [ ب َت ْ ت َ ] (ع مص ) بریدن و قطع کردن . || عاجز کردن کسی را ازرسیدن به قافله . (منتهی الارب ). || بریده شدن . || فروماندن در راه . (منتهی الارب ).- || سکران لایبت امراً؛ یعنی بحیثی مست است که قطع و یکسو نمی کند کار را. (از منتهی الارب ) (از اق...
-
البته
لغتنامه دهخدا
البته . [ اَ ب َت ْ ت َ / ت ِ ] (از ع ، ق ) و در تداول گاهی بکسر باء [ اَ ب ِ ت ت َ ]. مؤلف غیاث آرد: در اصل بتة بود بمعنی قطع یعنی یکبار بریدن ، الف و لام دروزائد آورند که عوض فعل عامل است . (غیاث اللغات ). قطعاً. جزماً. مسلماً. هرآینه : و اما اندر...
-
جزم
لغتنامه دهخدا
جزم . [ ج َ ] (ع مص ) راست کردن سوگندرا. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). امضاء و تنفیذ کردن سوگند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). یقال : حلف یمیناً جزماً. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بریدن و یک سو کردن کار را. (از...
-
کفایت کردن
لغتنامه دهخدا
کفایت کردن . [ ک ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بس شدن و به اندازه شدن و کافی شدن . (ناظم الاطباء). بسنده بودن . (یادداشت مؤلف ). بس شدن . کافی بودن . (فرهنگ فارسی معین ). اِجزاء. (تاج المصادر بیهقی ) : ببخشد او را حیاتی که وفا کند بکار دنیا و دین و عمری...
-
مهم
لغتنامه دهخدا
مهم . [ م ُ هَِم م ] (ع ص ) نعت فاعلی از اهمام . بی آرام کننده و اندوهگین گرداننده . (از منتهی الارب ). غم انگیز. در غم و اندوه اندازنده . نگران کننده و محزون سازنده . (از اقرب الموارد) || در میان اندازنده . (غیاث ). || (اِ) کار سخت . (منتهی الارب )....
-
جازمه
لغتنامه دهخدا
جازمه . [ زِ م َ ] (ع ص ) تأنیث جازم . جزم دهنده . حرفی که چون بر فعل درآید آن را جزم دهد. ساکن کننده ٔ حرف متحرک .- اسماء جازمة ؛ در اصطلاح نحویان اسمائی که برای شرط بکار میروند و دو فعل را بنام شرط و جزا جزم میدهند کلم مجازات یا اسماء جازمه گویند ...
-
دیگر
لغتنامه دهخدا
دیگر. [ گ َ ] (ص ، اِ) صفت مبهم شخص یا شیئی که قبلاً بیان کرده اند. مخفف آن دگر است که بیان میکند شخص یا چیزی را علاوه بر شخص و چیزی که پیش بیان کرده اند. این کلمه هنگامی که صفت باشد گاه مانند دیگر صفتها موصوف آن حذف و «دیگر» جانشین آن میشود و علامت ...