کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزا دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزا دادن
لغتنامه دهخدا
جزا دادن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پاداش دادن . مزد دادن . اجرت دادن . کیفر و مجازات کردن . دین . (ترجمان القرآن عادل بن علی ) : یارب دوام عمر دهش تا بقهر و لطف بدخواه را جزا دهد و نیکخواه را. سعدی .به روز حشر که فعل بدان و نیکان راجزا دهند بمکیال نیک ...
-
واژههای مشابه
-
صبح جزا
لغتنامه دهخدا
صبح جزا. [ ص ُ ح ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بامداد محشر. صبح قیامت . صبح روزی که اعمال مردم را کیفر یا پاداش دهند : نفسی کز جگر سوخته آید بیرون تا دم صبح جزا گرم بود بازارش .صائب .
-
روز جزا
لغتنامه دهخدا
روز جزا. [ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز شمار. روز قیامت . روز رستاخیز که جزای اعمال دهند.
-
سرای جزا
لغتنامه دهخدا
سرای جزا. [ س َ ی ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عالم آخرت . (برهان ) (آنندراج ). || بهشت . (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ).
-
جزا و سزا
لغتنامه دهخدا
جزا و سزا. [ ج َ وُ س َ / س ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چوب خدایی . بر خر خود نشستن . بر خر خود سوار شدن . دم گرگ بر پای میش بستن (کنایه از انتقام ضعیف از قوی گرفتن ). مکافات اعمال . کیفر. (مجموعه ٔ مترادفات ص 109). این لفظ برای پاداش عمل آید. (ازکشف...
-
جستوجو در متن
-
دیان
لغتنامه دهخدا
دیان . (ع مص ) مداینة. پاداش و جزا دادن . (از لسان العرب ).
-
مفاوضه کردن
لغتنامه دهخدا
مفاوضه کردن . [ م ُ وَ / وِ / ض َ / ض ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازآمدن . || بازآوردن . || عوض کردن و پاداش دادن و جزا و مکافات دادن . (ناظم الاطباء).
-
اثام
لغتنامه دهخدا
اثام . [ اَ ] (ع مص )جزا دادن بگناه . (زوزنی ). بزه شمردن بر کسی و جزا دادن بگناه . (تاج المصادر بیهقی ): اثمه اﷲ فی کذا اَثما و اثاما؛ گناهکار شمارد او را خدای در این کار. (منتهی الارب ). || (اِ) پاداش بدی و گناهکار.(منتهی الارب ). عقوبت . (مهذب الا...
-
جزادهنده
لغتنامه دهخدا
جزادهنده . [ ج َ دَ هََ دَ / دِ ] (نف مرکب ) پاداش و کیفر دهنده . آنکه مزد یا کیفر عملی را بدهد. رجوع به جزا دادن شود.
-
شکم
لغتنامه دهخدا
شکم . [ ش َ ] (ع مص ) گزیدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).شکیم . (منتهی الارب ). || رشوه دادن به والی و بستن دهان او را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رشوت دادن والی را. (تاج المصادر بیهقی ). || پاداش دادن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطبا...
-
خدادهاد کردن
لغتنامه دهخدا
خدادهاد کردن .[ خ ُ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جواب نفی دادن . در مقابل پرسش سائلی جواب منفی دادن . کنایه از محروم کردن . چون فقیری از کسی درخواست چیزی کند سؤال شده اگر سؤال او را برنیارد میگویند خدادهادش کرد : نوفل که خدا جز جزا دهادش کرد از در ما خدا...
-
دیوان کردن
لغتنامه دهخدا
دیوان کردن . [ دی ک َ دَ ] (مص مرکب ) قضاء. حکم . قضاوت کردن . داوری کردن و حکم دادن . مظالم راندن . داد دادن . (از یادداشت مؤلف ). || جزا دادن . کیفر دادن ؛ خدا دیوانش را بکند،نفرینی است به معنی خدا او را جزای بد دهد یا خدا او را بجزای عمل بدش بگیر...
-
مجازاة
لغتنامه دهخدا
مجازاة. [ م ُ ] (ع مص ) پاداش کردن . (دهار). پاداش دادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پاداش دادن کسی را به چیزی . جِزاء . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و غالباً مجازات در پاداش بد و مکافات در پاداش نیک بکار رود. (از اقرب ا...