کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزء به جزء نوشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جزءً
لغتنامه دهخدا
جزءً. [ ج ُ ئَن ْ ] (ع ق ) مقابل کلاً. از حیث پاره و بعضی و قسمت .
-
جستوجو در متن
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) جزء. صحابیست . رجوع به حباب بن جزء شود.
-
نویساندن
لغتنامه دهخدا
نویساندن . [ ن ِ دَ ] (مص ) نویسانیدن . به نوشتن داشتن . استکتاب . (یادداشت مؤلف ). نوشتن فرمودن . نوشتن کنانیدن . (ناظم الاطباء).به نوشتن واداشتن . وادار به استنساخ کردن . (فرهنگ فارسی معین ). صورت متعدی مصدر نویسیدن و نوشتن است .
-
چلیپا نوشتن
لغتنامه دهخدا
چلیپا نوشتن . [ چ َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) قسمی در هم نوشتن برای آموختن خوش نویسی . کج و مکرر نوشتن کلمات به قصد خوب شدن خط. درهم و برهم نوشتن . شیوه ای مخصوص نوآموزان خط در مشق خوش نویسی کردن . و رجوع به چلیپا شود.
-
یک هشتم
لغتنامه دهخدا
یک هشتم . [ ی َ / ی ِ هََ ت ُ ] (اِ مرکب ) هشت یک . ثُمن . یک جزء از هشت جزء. رجوع به ثُمن و هشت یک شود.
-
قالب
لغتنامه دهخدا
قالب . [ ل ِ ] (ع اِ) نزد شعرای پارس جزء و رکن رانامند و این لفظ بلفظ قلب نیز استعمال شود. (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به جزء در همین لغت نامه شود.
-
مجزاء
لغتنامه دهخدا
مجزاء. [ م ُ ج َزْ زَ ءْ ] (ع ص ) جزء جزء شده . (ناظم الاطباء). پاره پاره شده . (از منتهی الارب ). مجزا. و رجوع به مجزا شود.
-
ثامنة
لغتنامه دهخدا
ثامنة. [ م ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثامن . || یک جزء از شصت جزء سابعه و ثامنه قسمت شده است به شصت تاسعة (فلک ). ج ، ثوامن .
-
جزئی حقیقی
لغتنامه دهخدا
جزئی حقیقی . [ ج ُ ی ِ ح َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مفهومی که صرف تصور آن از اشتراک در آن ابا کند مانند شخص زید. و بدان جهت آنرا جزئی گویند که جزئی بودن هر چیزی بنسبت آن است به کلی خود و کلی یک جزء از جزئی است و بنابراین منسوب است به جزء و منسوب به ج...
-
نوشتن
لغتنامه دهخدا
نوشتن . [ ت َ ] (مص ) نوشیدن . آشامیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). به این معنی نوشیتن درست است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
واپس نوشتن
لغتنامه دهخدا
واپس نوشتن . [ پ َ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) باز کردن درنوشته و پیچیده را. رجوع به نوشتن شود.
-
ره نوشتن
لغتنامه دهخدا
ره نوشتن . [ رَه ْ ن َوَ ت َ ] (مص مرکب ) راه نوشتن . راه نوردیدن . ره نوردیدن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ره نوردیدن شود.
-
گوایی نوشتن
لغتنامه دهخدا
گوایی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ] (مص مرکب ) گوایی نبشتن . رجوع به همین کلمه شود.
-
نوستن
لغتنامه دهخدا
نوستن . [ ن ُ وِ ت َ ] (مص ) نوشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به نوشتن و نبشتن شود.