کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جریمة
لغتنامه دهخدا
جریمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) ابن جازم . از ارکان دولت و امنای هارون الرشید بود. (از حبیب السیر چ تهران ص 284).
-
جریمة
لغتنامه دهخدا
جریمة. [ ج َ م َ ] (ع اِ) گناه . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار شر. (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (دهار). گناه . جنایت . یقال : «اخذ زید بجریمته ».(از اقرب الموارد). جرم . ذنب . اثم . جریمت . ج ، جَرائم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (متن ال...
-
قابض جریمه
لغتنامه دهخدا
قابض جریمه . [ ب ِ ض ِ ج َ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) کسی که تاوان و جریمه در نزد وی جمع میشود. (ناظم الاطباء).
-
جریمه دار
لغتنامه دهخدا
جریمه دار. [ ج َ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) گناهکار. مذنب . مجرم . آنکه جرم دارد: مگر ما جریمه داریم ؟
-
جستوجو در متن
-
دیرآمد
لغتنامه دهخدا
دیرآمد. [ م َ ] (مص مرکب مرخم ) تأخیر؛ جریمه ٔ دیرآمد یا دیرآمدگی . جریمه ٔ تأخیر. (یادداشت مؤلف ).
-
دیرآمدگی
لغتنامه دهخدا
دیرآمدگی . [ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) تأخیر؛ جریمه ٔ دیرآمدگی ، جریمه ٔ تأخیر. (یادداشت مؤلف ).
-
مصادرت
لغتنامه دهخدا
مصادرت . [ م ُ دَ / دِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مصادرة. مصادره . جریمه گیری . جریمه کردن . جریمه گرفتن : خوارزمیان را برگماشت تا دزدی می کردند و مصادرت می کردند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 92). و رجوع به مصادرة و مصادره شود.
-
نرول
لغتنامه دهخدا
نرول . [ ن َ ] (اِ)کسی که مباشر گرفتن جریمه می باشد. (ناظم الاطباء).
-
دعربة
لغتنامه دهخدا
دعربة. [ دَ رَ ب َ ] (ع اِ) سختی . (منتهی الارب ). اشکال . (ناظم الاطباء). || غرامت . (اقرب الموارد). جریمه ٔ آزار و اذیت و جریمه ٔ قتل . || اقرار. (ناظم الاطباء).
-
جریمت
لغتنامه دهخدا
جریمت . [ ج َ م َ ] (ع اِ) جریمة. گناه : مثال داد تا کنیزک را که جریمت و تهمت به شاهزاده اضافت کرده بود و به جنایت و بی دیانتی منسوب گردانیده ، فضیحت و رسوای خلق گردانند. (سندبادنامه ص 322). رجوع به جریمة شود.
-
جرائم
لغتنامه دهخدا
جرائم . [ ج َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ جَریمَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ جریمه ؛ گناه ها و خطاها. (آنندراج ). به معنی گناهها و خطاها و این جمع جریمه است که به معنی گناه و خطا باشد. (غیاث اللغات ) : جرائر و جرائم برادر باخلاص تودد و ایثار تقرب متقبل ...
-
نقره داغ کردن
لغتنامه دهخدا
نقره داغ کردن . [ ن ُ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درتداول عامه ، جریمه ٔ نقدی گرفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
نقره داغ
لغتنامه دهخدا
نقره داغ . [ ن ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، جریمه ٔ نقدی . جزای نقدی . (یادداشت مؤلف ).
-
جزای نقدی
لغتنامه دهخدا
جزای نقدی . [ ج َ ی ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جریمه . تاوان .