کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریحه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جریحه دار
لغتنامه دهخدا
جریحه دار. [ ج َ ح َ / ح ِ ] (نف مرکب ) در تداول فارسی ، زخمی . مجروح .
-
جستوجو در متن
-
دید و وید
لغتنامه دهخدا
دید و وید. [ دی دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مجروح و کوفته و دریده .- دید و وید کردن ؛ جریحه دار و کوفته و پاره کردن دو تن یا دوحیوان اندام یکدیگر را.
-
شارل دوم
لغتنامه دهخدا
شارل دوم . [ ل ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) پسر شارل اول پادشاه بریتانیای کبیر و هانریت دو فرانس . وی بسال 1630م . تولد و بسال 1685 م . وفات یافت . بسال 1660 م . بوسیله ٔ ژنرال مونک به تخت پادشاهی فراخوانده شد. وی غرور ملی انگلیسیان را بر اثر اتحاد با فرانسه ب...
-
دید و وادید
لغتنامه دهخدا
دید و وادید. [ دی دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دید و بازدید. بملاقات یکدیگر رفتن : عید نوروز مبارک را بود عین الکمال دید و وادیدی که آئین و شعار مردم است . صائب .رجوع به دید و بازدید شود. || دید و وید. رجوع به دید و وید شود. دید و وادید کردن . دید و ...
-
خلیدن
لغتنامه دهخدا
خلیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) فرورفتن مانند سوزن وخار و جز آن چون سنان . (از برهان قاطع). فروشدن چیزی نوک تیز در چیزی . (یادداشت بخط مؤلف ) : خاری که بمن درخلد اندر سفر هندبه چون بحضر در کف من دسته ٔ شب بوی . فرخی .ز گل بوی باشد خلیدن ز خار. اسدی .گل می ...