کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرنفش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرنفش
لغتنامه دهخدا
جرنفش . [ ج َ رَ ف َ ] (اِخ ) شاعری است طائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). او را جرنفش سدوسی نیز گویند. مؤلفان عقدالفرید و البیان و التبین وی را در باب حمقا و نوکی ها ذکر میکنند و داستانی درباره ٔ مناظره ای که جرنفش با فرزدق داشته است می آورند. رجوع ...
-
جرنفش
لغتنامه دهخدا
جرنفش . [ ج َ رَ ف َ ] (ع ص ، اِ) مرد بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد بزرگ پهلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد بزرگ ریش . (آنندراج ). و یقال ، انه لجرنفش الحیه ؛ او بزرگ ریش است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب...
-
جستوجو در متن
-
بزرگ پهلو
لغتنامه دهخدا
بزرگ پهلو. [ ب ُ زُ پ َ ] (ص مرکب ) آنکه پهلوی بزرگ دارد. حجل . جرافش . جرنفش . (منتهی الارب ).
-
شمری
لغتنامه دهخدا
شمری . [ ش َم ْ م َ ] (اِخ ) جرنفش شاعر. ابن عبدةبن امروءالقیس بن زید. منسوب است به شمربن عبد جذیمة... و آن بطنی است از بطنهای طی ٔ. (از الانساب سمعانی ).