کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جناب . از روات بود. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) ابومسعده . تابعی است . رجوع به ابومسعده شود.
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) الغازبن ربیعةبن عمروبن عوف . از روات بود. (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) ایوب بن حسان . راوی بود و از وضین بن عطاء روایت کرد. (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) ربیعةبن عمروبن عوف . گویند: او رابا پیغمبر اکرم صحبتی بوده است . (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) سلیمان بن احمد. از روات بود. (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) قتادةبن فضل . از روات بود و به حران نزول کرد. (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) نافعبن جرشی . از روات بود. (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) هاشم بن الغازبن ربیعةبن عمروبن عوف . از روات مشهور بود. (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ ] (اِخ ) یزیدبن اسود. از روات بود و از ابوعمر روایت کرد. (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ شی ی ] (ص نسبی ) این کلمه منسوب است به «جرج » و جرشی نام شخصی است که مخلافی از یمن بدو نسبت دهند و جماعتی از محدثان بجرشی شهرت دارند. (از تاج العروس ذیل جرج ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج َ رَ] (اِخ ) ابوسفیان . از روات بود. (از تاج العروس ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج ِ رَشی ی ] (ع اِ) تن مردم .(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء خطی ) (بحر الجواهر). || نفس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به معنی نفس و غیرفصیح است . (از اقرب الموارد).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج ُ رَ ] (اِخ ) حارث بن عبدالرحمان بن عوف بن ربیعةبن عمروبن عوف بن زهیربن حماطة. از یاران ابوجعفر منصور (عباسی ) و مردی زیبا و شجاع بود. (از معجم البلدان ).
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج ُ رَ ] (اِخ ) ولیدبن عبدالرحمان مولای آل ابوسفیان انصاری . از روات بود و از جبیربن نفیر و جز او روایت کرد. (از معجم البلدان ).