کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرجرایا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرجرایا
لغتنامه دهخدا
جرجرایا. [ ج َ ج َ ] (اِخ ) شهری از توابع نهروان پایین بود که در سمت شرقی بین واسط و بغداد قرار داشت . آنجا در اصل شهری بود و بعدها مانند سایر نهروانات ویران شد. گروهی از دانشمندان و شعرا و نویسندگان و وزرا از آنجا برخاسته اند. و نام آن در اشعار فراو...
-
جستوجو در متن
-
جرجرای
لغتنامه دهخدا
جرجرای . [ ] (اِخ ) شهرکی است آبادان و بانعمت بعراق بر مشرق دجله . (از حدود العالم ). این موضع در معجم البلدان و تجارب الامم جرجرایا ضبط شده است رجوع به جرجرایا و کتابهای فوق شود.
-
جرجرای
لغتنامه دهخدا
جرجرای . [ ج َ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب است به جرجرایا که شهری از توابع نهروان است . (از معجم البلدان ). منسوب بدین کلمه در الاعلام زرکلی جرجرائی ضبط شده است و ظاهراً در رسم خط قدیم جرجرائی گاه به صورت : جرجرأی نوشته می شده و بعداً همزه آن هم می افتاده...
-
جرجرائی
لغتنامه دهخدا
جرجرائی . [ ج َ ج َ ] (اِخ ) محمدبن فضل مکنی به ابوجعفر. از وزرای فاضل و ادیب عباسیان بود. مؤلف تجارب السلف آرد: مردی فاضل و ادیب و ظریف بود و گویند در موسیقی دستی داشت و برآن شیفته بود و متوکل با او انس گرفت و کارها به او بازگذاشت اما ارباب سعایت ق...
-
ابن سیرین
لغتنامه دهخدا
ابن سیرین . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) کنیت معبِّری موسوم به محمد و مکنی به ابوبکر، معاصر با حسن بصری ، و او از تابعین است ، سیرین پدر او مسگر و اهل جرجرایا بوده و اسیر شده است . مادرش صفیه کنیز ابوبکر بود. ابن سیرین در خواب گذاری و تعبیر، مثل است و بسیاری حک...
-
جرجرایی
لغتنامه دهخدا
جرجرایی . [ ] (اِخ ) علی بن احمد مکنی به ابوالقاسم . از وزرای هوشمند بود. وی به جرجرایا در سواد عراق بدنیا آمد و در مصر سکونت کرد و در زمان الحاکم فاطمی شکایات فراوانی از او شد و به همین جهت گرفتار گردید و در 403 هَ . ق . به بند افتاد پس رها شد بعدها...
-
نهروان
لغتنامه دهخدا
نهروان . [ ن َ رَ ] (اِخ ) شهرکی است قدیمی در چهارفرسخی بغداد. (از سمعانی ). شهرکی است [ به عراق ] با آبادانی اندک و اندر وی خرماست اندک و آنجا جایهایی است که خسروان کرده اند. (حدود العالم ) (یادداشت مؤلف ). دهی است چند مابین بغداد و کوفه ، خوارج نه...
-
یا
لغتنامه دهخدا
یا. (حرف ربط) حرف ربط است . صاحب غیاث اللغات و آنندراج آرند: در فارسی از حروف عاطفه است و افاده ٔ معنی تردید کند و از شأن اوست که بر معطوف علیه و معطوف هر دو آید در این صورت مدخول یکی منفی و مدخول دیگری مثبت باشد مثلاًیا مردی یا نامردی . یا مرد باش ...