کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرجانیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرجانیه
لغتنامه دهخدا
جرجانیه . [ ج ُ نی ی َ ] (اِ) طعامی است که از ناردانه و زبیب کنند. (بحر الجواهر).
-
جرجانیه
لغتنامه دهخدا
جرجانیه . [ ج ُ نی ی َ ] (اِخ ) معرب گرگانچ . نام قصبه ای است در بلاد خوارزم . (از معجم البلدان ). در سرزمینهای خلافت شرقی چنین آمده : ایالت خوارزم در اوایل قرون وسطی دو کرسی داشت : یکی در جانب باختری یعنی جانب ایرانی رود جیحون موسوم به جرجانیه یا ار...
-
جستوجو در متن
-
اورکنج
لغتنامه دهخدا
اورکنج . [ ک َ ] (اِخ ) رجوع به ارگنج و جرجانیه و گرگانج شود.
-
غردمان
لغتنامه دهخدا
غردمان . [ ] (اِخ ) از بلاد خوارزم و جرجانیه است . (نزهة القلوب ص 258) .
-
نوزکاث
لغتنامه دهخدا
نوزکاث . [ ن َ ] (اِخ ) شهرکی است در نزدیکی جرجانیه ٔ خوارزم . (از معجم البلدان ). رجوع به نوزکات و نیز رجوع به نَوز شود.
-
اورگنج
لغتنامه دهخدا
اورگنج . [ گ َ ] (اِخ ) دارالملک خوارزم که گرگانج نیز گویند. (ناظم الاطباء) (تاریخ جهانگشای ). رجوع به ارگنج و جرجانیه و گرگانج شود.
-
دریای آبسکون
لغتنامه دهخدا
دریای آبسکون . [ دَرْ ی ِ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) دریای خزر. دریاچه ٔ خزر. بحر خزر. بحیره ٔ جرجانیه . دریای گرگان . رجوع به خزر و آبسکون در ردیفهای خود شود.
-
منصورة
لغتنامه دهخدا
منصورة. [ م َ رَ ] (اِخ ) نام مدینه ٔ خوارزم قدیم که در شرق جیحون و مقابل جرجانیه است . (از معجم البلدان ). نام عاصمه ٔ خوارزم قدیم وآن را جیحون به زیر گرفت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
برقان
لغتنامه دهخدا
برقان . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است به خوارزم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (انساب سمعانی ). قریه ای از کاث در مشرق جیحون میان کاث و جرجانیه به دروازه راه از خوارزم .
-
غوشفنج
لغتنامه دهخدا
غوشفنج . [ غ َ ف ِ ] (اِخ ) یاقوت گوید: شهری است در بیست فرسخی جرجانیه ٔ خوارزم ، و بسال 616 هَ . ق . که من آنجا را دیدم زیبا و آبادان بود، پس از آن تاتار بدانجا آمد و نمیدانم چگونه شد. (از معجم البلدان ). شهری است از خوارزم در خیوه ٔ کنونی . (از قام...
-
سافردز
لغتنامه دهخدا
سافردز. [ ف َ دِ ] (اِخ ) قریه ای است بر کنار جیحون نزدیک آمل براه خوارزم . (انساب سمعانی : السافر دزی ) (معجم البلدان ). یکی از بلاد خوارزم و جرجانیه است . (نزهة القلوب چ اروپاص 258).
-
شهرستان
لغتنامه دهخدا
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام دیگر شهر کاث یا کات مرکز ناحیه ٔ خوارزم در ساحل راست جیحون برابر اورگنج یا جرجانیه یا گرگانج . (تاریخ عمومی اقبال چ خیام ص 259).
-
ارگنج
لغتنامه دهخدا
ارگنج . [ اُ گ َ ] (اِخ ) اورگنج . گرگانج . شهری است از خراسان که در سرحد ماوراءالنهر واقع شده است . (برهان ) (جهانگیری ). جرجانیه ، پای تخت خوارزم . (غیاث ) : بروم و مصر و به ارگنج اضطراب افتدهمه بحد عراق و بسرحد گرگان . عمادالدین یوسف فضلوی .رجوع ب...
-
مأمون
لغتنامه دهخدا
مأمون . [ م َءْ ] (اِخ ) ابن محمد خوارزمشاه ، ابتدا والی جرجانیه (گرگانج ) بود و در سنه ٔ 385 ابوعبداﷲ خوارزمشاه صاحب کاث را مغلوب کرد و ممالک او به تصرف وی درآمد و در سنه ٔ 387 وفات یافت . (از تعلیقات چهار مقاله چ معین ص 411 و 412). و رجوع همین مأ...