کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جراحات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جراحات
لغتنامه دهخدا
جراحات . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جراحت . (منتهی الارب ). رجوع به جراحت شود.
-
جستوجو در متن
-
پانسمان
لغتنامه دهخدا
پانسمان . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) شستن و بستن ِ قروح و جراحات . مرهم گذاری .
-
حجج
لغتنامه دهخدا
حجج . [ ح ُ ج ُ ] (ع اِ) راه های کنده شده . (منتهی الارب ). || جراحات که غور آن بمیل دریافته باشند. (منتهی الارب ).
-
ذرورات
لغتنامه دهخدا
ذرورات . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذَرور. داروهای خشک سوده ٔ پراکندنی بر قروح و جراحات و چشم .
-
سرنج
لغتنامه دهخدا
سرنج . [ س َ رَ ] (اِ) دوایی است که آن را سیلقون (سلیقون ) گویند و در جراحات به کار آید و نفع دهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سعادی
لغتنامه دهخدا
سعادی . [ س ُ دا ] (ع اِ) مشک زیرزمین . (منتهی الارب ). خوشبویی است که در رساندن جراحات فایده ای عظیم دارد. (از اقرب الموارد).
-
اکتیول
لغتنامه دهخدا
اکتیول . [ اِ] (اِ) نام روغن دارویی سیاه رنگ که با وازلین مخلوطکنند و بر زخمها و جراحات بگذارند تا بهبود یابد.
-
باطاسیطیس
لغتنامه دهخدا
باطاسیطیس . (اِ) نام گیاهی که در مداوای جراحات دردناک مورد استفاده است . رجوع به ترجمه ٔ فرانسه ابن بیطارج 1 ص 198 شود.
-
ثافرورس
لغتنامه دهخدا
ثافرورس . [ ] (اِخ ) یکی از شاگردان افلاطون طبیب یونانی و استاد وی او رابه علاج جراحات میداشت .
-
خماشة
لغتنامه دهخدا
خماشة. [ خ ُ ش َ ] (ع اِ) آنچه از جراحات که از برای آن ارش معلومی واجب نیاید و یا آن پست تر از دیه است . (منتهی الارب ). ج ، خماشات .
-
یابسات
لغتنامه دهخدا
یابسات . [ ب ِ ] (ع ص ) ج ِ یابسة. رجوع به یابسة شود.- یابسات قروح ؛ ادویه ای که جراحات را خشک سازد. (الفاظالادویه ص 10).
-
خوش گوشتی
لغتنامه دهخدا
خوش گوشتی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) پاکیزگی گوشت . حلیت گوشت . || مرافقت با مردمان . خوش خلقی . || زود التیام پذیری بدن در مقابل خستگیها و جراحات .
-
بی مرهمی
لغتنامه دهخدا
بی مرهمی . [ م َ هََ ] (حامص مرکب ) نداشتن مرهم . نداشتن وسیله ٔ معالجه و مداوای ریشها و جراحات : زخم هجرت هست و وصلت نیست این درویش راصعب تر از درد زخم ، اندیشه ٔ بی مرهمیست . کاتبی .رجوع به مرهم شود.
-
بلسان راهب
لغتنامه دهخدا
بلسان راهب . [ ب َ ل ِ ن ِهَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) محلول الکلی جوهر حسن لبه . میعه ٔ سائله . صبر، و بم تلو. برای التیام جراحات و قرحه ها بکار میرود. (از دایرة المعارف فارسی ).