کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذیمةالابرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جذیمةالابرش
لغتنامه دهخدا
جذیمةالابرش . [ ج َ م َ تُل ْ اَ رَ ] (اِخ ) نام ابن مالک بن فهم ملک حیره که صاحب زبّاء است . (از منتهی الارب ). او پادشاه حیره و یار زباء ملکه است . (از شرح قاموس ). وی دومین و بروایتی سومین پادشاه از ملوک انبار یا حیره بود و بدین جهت که ابرش بود او...
-
جستوجو در متن
-
عقیل
لغتنامه دهخدا
عقیل . [ ] (اِخ ) مالک و عقیل ، دو ندیم جذیمةالابرش ، که دوستی و وفای دو تن را بدان دو مثل زنند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
ذات عروس
لغتنامه دهخدا
ذات عروس . [ت ُ ع َ ] (ع اِ مرکب ) از جمله ٔ مثلی است که زبّاء پس از کشتن جذیمةالأبرش گفت : ذات عروس تری . (المرصع).
-
ندمانی جذیمة
لغتنامه دهخدا
ندمانی جذیمة. [ ن َ ن َ ج َ م َ] (اِخ ) نام دو ستاره که فرقدان نیز گویند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). لیکن در این بیت از متمم بن نویرة الیربوعی که در رثای برادر خویش مالک گفته است :و کنا کندمانی جذیمة حقبةمن الدهر حتی قیل لن نتصدعافلما تفرقنا کأن...
-
اسود
لغتنامه دهخدا
اسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن عفان . مؤلف مجمل التواریخ والقصص در ترجمه ٔ حسان بن تبع گوید: از دست جذیمةالابرش ، ملکی بود به یمامه ، نام او عملوق ، و ستمکاره بود و بر زنان و دختران رعیت دست دراز کردی و از گریختگان طسم و جدیس قومی به یمامه مقام داشتند، ...