کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جذر
لغتنامه دهخدا
جذر. [ ج َ ] (ع اِ) بن یا بن زبان . || نره . || مقابل مد. || بن گردن . || ج ، جُذور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اصل هر چیزی . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). و منه الحدیث : «ان الامانة نزلت فی جذر قلوب الر...
-
جذر
لغتنامه دهخدا
جذر. [ ج َ ذَ ] (اِخ ) همان جدر بدال مهمله است و آن مسرحی است در شش میلی مدینه . (از معجم البلدان ). رجوع به جدر شود.
-
واژههای مشابه
-
جذر اصم
لغتنامه دهخدا
جذر اصم . [ ج َ رِ اَص َم م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و آن آن است که او راجذر صحیح نباشد، مانند عدد ده که جذر آن تقریباً سه و سبع باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). جذر اصم آن است که هرگز حقیقت او بزبان در نیاید چون جذر ده ، که هرگز عددی نتوان یافتن ک...
-
جذر مطلق
لغتنامه دهخدا
جذر مطلق . [ ج َ رِ م ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان جذر منطوق ٌ به است و آن جذری باشد که حقیقت مقدار آن دانسته آید و توان گفتن چون جذر صد که ده باشد. رجوع به جذر و جذر منطق شود.
-
جذر منطق
لغتنامه دهخدا
جذرمنطق . [ ج َ رِ م ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )آن است که چون عدد سالم را در نفس خودش ضرب کنند عددی دیگر سالم پدید آید چنانچه عدد سه که چون سه را در سه ضرب کنند نه حاصل میشود و همچنین عدد چهار که چون چهار را در چهار ضرب کنند شانزده حاصل میشود پس د...
-
نعمت جذر اصم
لغتنامه دهخدا
نعمت جذر اصم . [ ن ِ م َ ت ِ ج َ رِ اَ ص َم م ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از هشت بهشت است . (برهان قاطع) (آنندراج ). زیرا هشت جذر اصم است و ریشه ندارد. (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع).
-
واژههای همآوا
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است به اصفهان . (منتهی الارب ).
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به بادیه و وصف آن در شعری که صاغانی نقل کرده آمده است . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). در ابیات زیر ذکر این موضع آمده است : سرت بی فتلاءالذراعین حرةالی ضوء نار بین فردة فالجزرسرت ما سرت من لیلها ثم عرست الی کلفی لایضیف...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (اِخ ) ناحیه ای است به حلب . (منتهی الارب ). ناحیه ای است به حلب شامل چندین قریه . و حمدان بن عبدالرحیم طبیب در آنجا ساکن گشت و سپس به ارثاث منتقل شد و ابیات زیر را در وصف جزر سرود : یا حبذا الجزر کم نعمت به بین جنان ذوات افنان بین جنان ...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (ع مص ) بریدن . (غیاث اللغات از صراح و منتخب و قاموس ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). بریدن چیزی . (از ذیل اقرب الموارد). بریدن و این معنی اصلی است . (از متن اللغة). || پوست باز کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهق...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار شهرستان کرمانشاهان . این ده در ده هزارگزی جنوب خاوری مرزبانی و هزارگزی درآب قرار دارد و محلی کوهستانی و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد، آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات ، حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ زَ ] (ع اِ) آداک .(منتهی الارب ). آداک و جزیره . (ناظم الاطباء). زمین که آب دریا از آن بازمیگردد. مانند جزیره . (از تاج العروس ) (از متن اللغة). زمینی که مد آب دریا از آنجا بازمیگردد. (از اقرب الموارد). || گوسفند فربه . (منتهی الارب ) (ناظ...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ زَ / ج ِ زَ ] (معرب ، اِ) زردک و در این صورت معرب گزر است . و بکسر جیم نیز آمده است . (منتهی الارب ). بیخ معروفی است که آنرا میخورند و معروف و اصل آن فارسی و بکسر جیم هم آمده . (تاج العروس ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و سرخ رنگ و زم...