کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذبه داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جذبه داشتن
لغتنامه دهخدا
جذبه داشتن . [ ج َ ب َ / ب ِ / ج َ ذَ ب َ / ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) هیبت داشتن . دارا بودن صفتی که مردم به آن احترام نهند. و رجوع به جَذبَه شود.
-
واژههای مشابه
-
جذبة
لغتنامه دهخدا
جذبة. [ ج َ ب َ ] (ع اِ) مسافت بعید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مسافت . (اقرب الموارد).- جذبة من غزل ؛ یک تاب از ریسمان که زنان بدوک دهند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || یکبار کشیدن . (غیاث اللغات ). || در تداول تصوف و عرفان ، کشش قلبی ....
-
واژههای همآوا
-
جزبه داشتن
لغتنامه دهخدا
جزبه داشتن . [ ج َ زَ ب َ / ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، دارا بودن حالتی که جلب ترس و احترام کند. (از یادداشت مؤلف ): فلان معلم یا استاد جزبه دارد.
-
جستوجو در متن
-
کشانیدن
لغتنامه دهخدا
کشانیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص ) کشیدن فرمودن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیدن کنانیدن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). کشاندن . به کشیدن داشتن . || کشیدن : همان که شوق طوافش مرا بطوفان دادبه نیم جذبه کشاند ز ورطه ام بکنار. عرفی (از آنندراج ). || من...
-
نصراﷲ سنجانی
لغتنامه دهخدا
نصراﷲ سنجانی . [ ن َ رُل ْ لا هَِ س ِ ] (اِخ ) امیر قوام الدین ، از احفاد رکن الدین محمودشاه سنجان ، و از مشایخ قرن هشتم و نهم است و «در بدایت حال در سلک شرکاء قریه ٔ سنجان که داخل ولایت خواف است انتظام داشت وبه نگاه داشتن نسخه ٔ جمع و خرج ... آن قری...
-
تصرف
لغتنامه دهخدا
تصرف . [ ت َ ص َرْ رُ ] (ع مص ) دست در کاری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دست در کاری زدن . (آنندراج ). || برگردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دگرگون شدن روزگار بر کسی . || حیله و تقلب کردن در کاری . (از اقرب الموارد). || به اصطلاح تصرف...
-
کوشش
لغتنامه دهخدا
کوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) عمل کوشیدن . فعل کوشیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوشیدن . (ناظم الاطباء). || سعی و جهد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). جد. کَدّ. سعی . تساعی . مجاهدت . اجتهاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به کوشش نروید گل ...
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م َ ] (ع اِ) گاهواره . (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). منجک . (مهذب الاسماء). هر موضعی که برای طفل مهیا سازند. (غیاث اللغات ) : درمسجدند و ساخته چون مهد کودکان هم آب خانه در وی و هم جای خوابشان . خاقانی .دایه ٔ من عقل ...
-
رکاب
لغتنامه دهخدا
رکاب . [ رِ ] (ع اِ) شتران که بدان سفر کرده شود (واحد ندارد) یا واحد آن راحلة است . ج ، رُکُب و رِکابات و رَکائِب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شتر که واحد آن راحلة است و ج ، رکائب و رکب و رکابات . (از اقرب الموارد). شتران که بر آن سفر کنند. اش...
-
شیوه
لغتنامه دهخدا
شیوه .[ شی وَ / وِ ] (اِ) طور و عمل و طرز و روش و قاعده . (برهان ). طور. رسم . طریقه . سبک . اسلوب . روش . نهج . وتیره . نسق . سان . گون . گونه . هنجار. طریق . راه . طرز.(یادداشت مؤلف ). طرز و روش . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). به مع...
-
بلند
لغتنامه دهخدا
بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص ، ق ) مقابل پست . (از برهان ). مرتفع و عالی و سرافراز. (ناظم الاطباء). کشیده . افراشته . برافراشته . مرتفع، در مقابل کوتاه و پست . (فرهنگ فارسی معین ). اشرف . أعلی . أعیط. افراخته . باذخ . أکوم . باسق . تِلو. جاهض . رفیع. رفیع...
-
غزل
لغتنامه دهخدا
غزل . [ غ َ زَ ] (ع مص ) سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن . (منتهی الارب ). حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن . (آنندراج ). محادثه با زنان . (اقرب الموارد). بازی کردن به محبوب . حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان . (غیاث اللغات ). دوست داشتن حد...