کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذاذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جذاذ
لغتنامه دهخدا
جذاذ. [ ج َ ] (ع اِ) افزونی چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال : جذاذه و جذاذته علیه کذا؛ اَی زیادته . (از اقرب الموارد). جَذاذَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاره . (دهار).
-
جذاذ
لغتنامه دهخدا
جذاذ. [ ج َ / ج ُ / ج ِ ] (ع ص ، اِ) پاره و ریزه ٔ هر چیز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره وریزه از هر چیز و بضم جیم افصح است . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پاره و ریزه . مکسر و مقطع. || سنگریزه ٔ طلا. (از اقرب الموارد).
-
جذاذ
لغتنامه دهخدا
جذاذ. [ ج ُ ] (ع اِ) سنگریزه های زر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جُذاذَة یکی آن . (منتهی الارب ). || (ص ) پاره پاره . (ترجمان القرآن عادل ) : فجعلهم جذاذاً الا کبیراً لهم لعلهم الیه یرجعون . (قرآن 21 / 58).
-
واژههای همآوا
-
جزاز
لغتنامه دهخدا
جزاز. [ ج َ ] (ع اِ) وقت درو و فریز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). وقت بریدن پشم گوسفند و درو و پاک کردن زرع و بریدن خرما. (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). یا آنکه جزاز خاص بریدن خرما و حصاد مخصوص درو کردن زراعت است . (از متن اللغة)....
-
جزاز
لغتنامه دهخدا
جزاز. [ ج ِ ] (ع اِ) جَزاز در تمام معانی . رجوع به کلمه ٔ مزبور شود. || (مص ) بریدن بار درخت خرماو شاخ آن و بریدن پشم و درویدن کشت . (کنز اللغة).
-
جزاز
لغتنامه دهخدا
جزاز. [ ج ِ / ج ُ ] (اِخ ) موضعی است در نواحی قنسرین . و نصر گوید: کوهی است در شام که فاصله ٔ آن با فرات یک شب راه باشد، و جرار با دو راء مهمله نیز نقل شده است . (از معجم البلدان ).
-
جزاز
لغتنامه دهخدا
جزاز. [ ج ُ ] (ع اِ) آنچه بیفتد از ریزه های ادیم و چرم و کاغذ و جز آن چون ببرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). آنچه از چرم و غیره بعد بریدن زیاده بماند. (کنزاللغة). || هر چیز بریده و فریزکرده شده . (منتهی الارب ) ...
-
جز از
لغتنامه دهخدا
جز از. [ ج ُ اَ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) به استثنای . غیر از. سوای : اگر تخت یابی وگر تاج و گنج وگر چند پوشیده باشی به رنج سرانجام جای توخاکست و خشت جز از تخم نیکی نبایدت کشت . فردوسی .جز از در مهرت ایچ در نیست . دهخدا.و رجوع به جز شود.
-
جستوجو در متن
-
جذاذة
لغتنامه دهخدا
جذاذة. [ ج ُ ذَ ] (ع اِ) یکی جُذاذ، یعنی سنگریزه های زر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سنگریزه های زر. (آنندراج ).
-
پاره پاره
لغتنامه دهخدا
پاره پاره . [ رَ / رِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) به قطعات بسیار جدا و مقسّم شده . بسیار جای از هم دریده . پاره پار. پارپار. ریش ریش . تکّه تکّه . ممزوق . ممزّق . پارچه پارچه . شاخ شاخ . لت لت . لخت لخت . جذاذ. قطعه قطعه . از همه جا دریده : کون چودفنوک پاره ...