کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جده ٔ بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج َ دْ دَ ] (ع اِ) مادر پدر.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). مادربزرگ . جدة پدری . || مادر مادر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مادر کلان . (زمخشری ). مادر مهین . جده ٔمادری . آئ...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) ابن الاشعر. از رجال عرب است . (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 109).
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) ابن حزم بن ریان بن حلوان بن عمران بن الحاف بن قضاعه از رجال کهن عرب است .(از معجم البلدان ) (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 109).
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) شهری است به ساحل دریای مکه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). شهری قدیم بر ساحل دریای احمر وگویند آن شهر را ایرانیان بنا کرده اند. در خارج شهرآبگیرهای قدیمی وجود دارد و چاههائی در وسط سنگهای سخت حفر کر...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) قومی است از اشاعره . (منتهی الارب ).
-
جده ٔ صحیحه
لغتنامه دهخدا
جده ٔ صحیحه . [ ج َدْ دَ ی ِ ص َ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جده ٔ صحیح شخصی ، کسی است که در نسبت وی بمیت جد فاسدی وجود نداشته باشد مانند: مادر مادر و مادر پدر تا هر چه بالا رود. (از تعریفات جرجانی ). جده ٔ صحیحه شخص ، کسی است که در نسبت جده به وی ...
-
جده ٔ فاسده
لغتنامه دهخدا
جده ٔ فاسده . [ ج َدْ دَ ی ِ س ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل جده ٔ صحیحه . مانند مادر پدر مادر تا هر چه بالارود. (از تعریفات جرجانی ). جده ٔ فاسده ٔ شخص ، کسی است که در سلسله ٔ نسب وی بشخص ، جد فاسدی وجود داشته باشد و سلسله ٔ نسب مرکب از ...
-
جده ٔ کوچک
لغتنامه دهخدا
جده ٔ کوچک . [ ج َدْ دَ ی ِ چ ِ ] (اِخ ) مدرسه ٔ.... نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار در وسط معموره ٔ شهر واقع شده و طلاب علوم دینیه در آن سکونت دارند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 215).
-
جدة الفاسده
لغتنامه دهخدا
جدة الفاسده . [ ج َدْ دَ تُل ْ س ِ دَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به جده ٔ فاسده شود.
-
قوئینک جده
لغتنامه دهخدا
قوئینک جده . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران ، سکنه ٔ آن 468 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، صیفی ، چغندر قند و شغل اهالی آنجا زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
باب جده
لغتنامه دهخدا
باب جده . [ ب ِ ج َدْ دَ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ مسجد حرام (مکه ٔ معظمه ). (نزهةالقلوب ).
-
جستوجو در متن
-
جزوری
لغتنامه دهخدا
جزوری . [ ج َ ] (اِخ ) لقب قیلة دختر عامربن مالک بن مصطلق بن سعدبن خزاعه . وی از جهت بزرگ تنی ملقب به جزوری شد. او مادر اسدبن هاشم بن عبدمناف و جده ٔ مادری فرزندان ابوطالب بن عبدالمطلب بود، زیرا مادر آنها فاطمه ٔ بنت اسد بود و هر کس که به وی منتسب با...
-
زردشت بزرگ
لغتنامه دهخدا
زردشت بزرگ . [ زَ دُ ت ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) زروان بزرگ . زرهون . این سه نام از نامهای حضرت ابراهیم ... باشد و این اسامی پهلوی است . (جهانگیری ). به زبان پهلوی نام حضرت ابراهیم علیه السلام و بعضی گویند به زبان سریانی . (برهان ). در فرهنگ و برهان آمده زرد...
-
غالب
لغتنامه دهخدا
غالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مساعدبن سعید الحسنی ، شریف مکه . او بعد ازمرگ برادرش سرور در سال (1202 هَ . ق .) امارت مکه یافت . عبداﷲبن سرور فرزند برادرش با او به منازعه برخاست و به دست غالب گرفتار گشت و غالب بدون منازع در مکه امارت کرد. در روزگار امارت ...