کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جدرة
لغتنامه دهخدا
جدرة. [ ] (اِخ ) نام موضعی است در غربی جبل که دارای معادنی است . رجوع به الجماهر ص 271 شود.
-
جدرة
لغتنامه دهخدا
جدرة. [ ج َ دَ رَ ] (اِخ ) قبیله ای است از بنی ازد: سموا به لانهم بنو اجدارالکعبة و حجرها. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). حیی است از ازد و آنان بنوعامربن عمروبن خثعمة می باشند. و آنکه گفته است : فرزند عمروبن خزیمه اند خطاکرده چنانکه سهیلی به اثبات رسا...
-
جدرة
لغتنامه دهخدا
جدرة. [ ج َ دَ رَ ] (اِخ ) مادر قصی بن کلاب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). و نام وی فاطمة بنت عوف بن سعدبن سیل بن الجدره است و آنان هم سوگندان بنوالدیل هستند. (تاج العروس از ابن الاثیر). و آنان خلفای بنوالدیل بن بکربن عبدمناةبن کنانه اند. (از لبا...
-
جدرة
لغتنامه دهخدا
جدرة. [ ج َ دَ رَ ] (ع اِ) گره گوشت از خلقت باشد یا از زدن یا از زخم . (آنندراج ). یکی جَدَر. (منتهی الارب ). رجوع به جدر شود.
-
جدرة
لغتنامه دهخدا
جدرة. [ ج ُ دَ رَ ] (ع اِ) یکی جُدَر. (منتهی الارب ). رجوع به جُدَر شود.
-
جدرة
لغتنامه دهخدا
جدرة. [ ج ُ رَ ] (اِخ ) ابن سبدة عتقی . صحابی است که در فتح مصر حضور داشته است . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). ابن ماکولا آن را چنین [ با دال مهمله ] ضبط کرده است . (از تاج العروس ). و در حسن المحاضره چنین آمده : جدرةبن سبدة ثقفی بگفته ٔ ابن ؟ او ...
-
واژههای مشابه
-
جدره
لغتنامه دهخدا
جدره . [ ج ِ رَ ] (ع اِ) یکی از جدر که به معنی گیاهی است . (از منتهی الارب ) (قطر المحیط).
-
جستوجو در متن
-
اجدار
لغتنامه دهخدا
اجدار. [ اَ ] (اِخ ) (عامِرُالَ ...) پدر قبیله ای است چون جَدَرة [ غدّه و گره گوشت یا آماس در حلق ] داشت . (منتهی الارب ).
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج َ دَ ] (ع اِ) گره گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گره گوشت ، خواه خلقی باشد یا از زدن یا از زخم . (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). جَدره و جُدره یکی از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). ج ، اَجدار. (قطر المحیط) (منتهی الارب )...
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج ِ ] (ع اِ) گیاهی است . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام گیاهی است که در ریگ زار روید. (ناظم الاطباء). جِدرَه یکی از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطر المحیط).
-
جدریون
لغتنامه دهخدا
جدریون . [ ] (اِخ ) اهل جدره راگویند که در طرف شرقی دریای طبریه واقع است . (مرقس 5: 1 و لوقا8: 26، ملاحظه در جرجیان و جدره ). همان ام قیس یا مگیس است که بمسافت سه ساعت بغربی ربه بر قله ٔ کوهی که در وادی یرموق برآمده است میباشد و تخمیناً هزار و دویست ...
-
الأم
لغتنامه دهخدا
الأم . [ اَ ءَ ](ع ن تف ) لئیم تر. فرومایه تر. ناکس تر: والخوز الأم الناس و اسقطهم نفساً. (معجم البلدان ج 3 ص 487 س 17).- امثال : الأم من ابن قرصع ؛ و ابن قرصع لئیمی بود در یمن و قرضع نیز روایت شده است . (منتهی الارب ) (مجمع الامثال ). الأم من ا...
-
دکاپولیس
لغتنامه دهخدا
دکاپولیس . [ دِ پ ُ ] (اِخ ) کلمه ٔ مرکب یونانی به معنی «ده شهر». نام ائتلافیه ای است از ده شهر باستانی : سکوتوپولیس (= بیت شان = بیسان )، دیون ، پِلاّ، جَدَره ، هیپوس ، جَرَش ، فیلادِلفیا، دِمَشق ، رافانا و کاناتا، که همگی آنها، بجز سکوتوپولیس ، در ...