کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج َ ] (اِ) شترماده ٔ چهارساله راگویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتر چهارساله . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی نا گرفته بوی لبن . منجیک .فرستاده بر جدری آمد برون یکی بادپی کوه کوهان هیون . اسدی .وجو...
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج َ ] (اِخ ) ذو جدر؛ چراگاهی است بر شش میل از مدینه در ناحیه ٔ قبا. آن ناحیه مخصوص شتران حضرت رسول (ص ) بود که مورد هجوم و غارت شد. (مراصد الاطلاع ).
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج َ دَ ] (اِخ ) دهی است میان حمص و سلمیه که خمر جدری بدان منسوب است . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ) : کأننی شارب یوم استبد بهم من قَرقَف ضمنتها حمص او جدر. اخطل (از معجم البلدان ).و گفته اند دهی است به اردن . (از معجم البلدان ) : فمااًن ر...
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج َ دَ ] (ع اِ) گره گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گره گوشت ، خواه خلقی باشد یا از زدن یا از زخم . (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). جَدره و جُدره یکی از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). ج ، اَجدار. (قطر المحیط) (منتهی الارب )...
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج َ دَ ](ع مص ) برگ آوردن و گرفتن درخت انگور. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). الکرم هم ّ بالایراق . (قطر المحیط). نزدیک رسیدن درخت انگور ببرگ آوردن است . (شرح قاموس ). || جدر پیدا کردن . (منتهی الارب ). برآمدن آبله ها و قرحه ها بر بدن آدمی است ....
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج َ دِ ] (ع ص ) سزاوار.شایسته . لایق . (ناظم الاطباء). خلیق . (قطر المحیط).
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج ِ ] (ع اِ) گیاهی است . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام گیاهی است که در ریگ زار روید. (ناظم الاطباء). جِدرَه یکی از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطر المحیط).
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جدار. (منتهی الارب ). || نباتی است . (مهذب الاسماء).
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج ُ دُ ] (ع اِ) جمع جدار که به معنی دیوار است . (غیاث اللغات ) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
اجدار
لغتنامه دهخدا
اجدار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جَدَر و جُدَر.
-
جدرة
لغتنامه دهخدا
جدرة. [ ج ُ دَ رَ ] (ع اِ) یکی جُدَر. (منتهی الارب ). رجوع به جُدَر شود.
-
جذر
لغتنامه دهخدا
جذر. [ ج َ ذَ ] (اِخ ) همان جدر بدال مهمله است و آن مسرحی است در شش میلی مدینه . (از معجم البلدان ). رجوع به جدر شود.
-
جدران
لغتنامه دهخدا
جدران . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جدر به معنی دیوار. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (غیاث اللغات ). رجوع به جدر شود. ج ِ جدار. (ترجمان عادل ).
-
جدرة
لغتنامه دهخدا
جدرة. [ ج َ دَ رَ ] (ع اِ) گره گوشت از خلقت باشد یا از زدن یا از زخم . (آنندراج ). یکی جَدَر. (منتهی الارب ). رجوع به جدر شود.