کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدار» پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جدار»
لغتنامه دهخدا
جدار». [ ج ُ رَ ] (اِ) بازی ای است که او را کوزه گردان هم میگویند. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). جِدانَک . (از برهان ).
-
واژههای مشابه
-
جدار
لغتنامه دهخدا
جدار. [ ج ِ ] (اِخ ) محله ای است ببغداد. (از معجم البلدان ).
-
جدار
لغتنامه دهخدا
جدار. [ ج ِ ] (اِخ ) نام قریه ای از قرای یمامه است . (از معجم البلدان ).
-
جدار
لغتنامه دهخدا
جدار. [ ج ِ ] (ع اِ) دیوار. (ترجمان عادل بن علی ). دیواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). لاد. حائط. جَدر. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ج ، جُدر و جُدُر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : جداراً ...
-
قطیعه ٔ بنی جدار
لغتنامه دهخدا
قطیعه ٔ بنی جدار. [ ق َ ع َ ی ِ ب َ ج ِ ] (اِخ ) گمان میرود بنی جدار دوده ای از خزرج باشند. این قطیعه در بغداد است و گروهی از روات معروف به جداری به آن منسوبند. (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جدار. (منتهی الارب ). || نباتی است . (مهذب الاسماء).
-
جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج ُ دُ ] (ع اِ) جمع جدار که به معنی دیوار است . (غیاث اللغات ) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ).
-
دیفال
لغتنامه دهخدا
دیفال . (اِ) تداول عامه از کلمه ٔ دیوار. جدار. لهجه ای است در دیوار. (ناظم الاطباء). رجوع به دیوار شود.
-
یخ گیری
لغتنامه دهخدا
یخ گیری . [ ی َ ] (حامص مرکب ) برگرفتن یخ از ظروف و لیوانها. (یادداشت مؤلف ). || پاک کردن و زدودن یخ از جدار و دیواره ٔ یخچالهای برقی .
-
جعبه آینه
لغتنامه دهخدا
جعبه آینه . [ ج َ ب َ / ب ِ ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاقکی است که یک یا چند جدار آن از شیشه است و در فروشگاهها برای نمایش کالا بکار میبرند. ویترین . قفسه . مردنگی .
-
جدران
لغتنامه دهخدا
جدران . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جدر به معنی دیوار. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (غیاث اللغات ). رجوع به جدر شود. ج ِ جدار. (ترجمان عادل ).
-
دوپوست
لغتنامه دهخدا
دوپوست . [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوپوس . (ناظم الاطباء). دوپوسته . پوستی روی پوست دیگر. پوست بر پوست . با دو جدار یا با دو پوشش . رجوع به دوپوس شود.
-
مخزز
لغتنامه دهخدا
مخزز. [ م ُ خ َزْ زَ ] (ع ص ) جدار مخزز؛ دیوار خار نهاده . (دهار) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).