کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جخرط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جخرط
لغتنامه دهخدا
جخرط. [ ج ِ رِ ] (ع ص ، اِ) زن سخت پیر. جَحرِط. (از ذیل اقرب الموارد). جِحرَظ. (از منتهی الارب ). ظاهراً یکی از کلمات صحیح و بقیه مصحف از آن است . رجوع به این مترادفات شود.
-
واژههای همآوا
-
جخرة
لغتنامه دهخدا
جخرة. [ ج َ خ ِ رَ ] (ع ص ) آماسیده شکم . غنم جخرة؛ گوسپندان آماسیده شکم از خوردن آب در شکم خالی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || فرورفته چشم از نخوردن علوفه . (ناظم الاطباء).
-
جخرة
لغتنامه دهخدا
جخرة. [ ج ِ خ َ رَ ] (ع ص ، اِ) زن بسیارخوار. || زن بددل . || زن لاغرران . || زن تباه عقل . || زن عاجز و زشت . || زن زود گرسنه شونده . (از ناظم الاطباء).