کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جحظه برمکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دار شرشیر
لغتنامه دهخدا
دار شرشیر. [ رُ ش ِ شی ] (اِخ ) محله ای بوده است در بغداد که امروز از آن اثری نیست . نام این محله در اشعار جحظه ٔ برمکی آمده است . (معجم البلدان ).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَبُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) کنیت احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک . رجوع به جحظه ٔ برمکی احمد... شود.
-
غما
لغتنامه دهخدا
غما. [ غ ُم ْ ما ] (اِخ ) قریه ای است در نواحی بغداد در نزدیکی بردان و عکبرا. بهتر آن است که این لفظ به یاء نوشته شود، و دراشعار شاعران از قبیل والبةبن حباب و جحظة برمکی ازاین قریه یاد شده است . رجوع به معجم البلدان شود.
-
قاطول کسروی
لغتنامه دهخدا
قاطول کسروی . [ ل ِ ک َ رَ ] (اِخ ) نام نهری است بر بالای قاطول هارون الرشید که آن را به دستور کسری انوشیروان حفر کرده اند. این نهر از قسمت شرقی دجله سرچشمه میگیرد و از طسوج بزرگ شاپور [ بزرجسابور] دهی را مشروب میسازد. این قاطول پیش از قاطول هارون کن...
-
برامکه
لغتنامه دهخدا
برامکه . [ ب َ م ِ ک َ ] (اِخ ) آل برمک . برمکیان . فرزندان برمک جد یحیی بن خالد. رجوع به آل برمک در همین لغت نامه و رجوع به تجارب السلف ص 100 و 101 و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 573 به بعد و قفطی و عیون الانباء ص 132 و 134 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410 و حبی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه و مکنی به ابوالحسن . ابن خلکان آرد: ابوالحسن احمدبن جعفربن موسی بن یحیی بن خالدبن برمک معروف به جحظه ٔ برمکی ندیم فاضل و صاحب فنون و اخبار و نجوم و نوادر بود و ابونصربن المرز...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن اسماعیل بن داودبن حمدون الندیم مکنی به ابوعبداﷲ. ابوجعفر طوسی در مصنفین امامیه ذکر او آورده است و گوید وی شیخ اهل لغت و وجه آنان و استاد ابوالعباس ثعلب بود. وثعلب در اول شاگردی احمد میکرد و سپس نزد ابن الاعرابی ...