کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جحاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جحاس
لغتنامه دهخدا
جحاس . [ ج ِ ] (ع مص ) زحمت دادن در حرب . (منتهی الارب ). مزاحمت کردن کسی را. (از ذیل اقرب الموارد). || مقابلت کردن با کسی . (از ذیل اقرب الموارد). || کوشش نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مزاولت کسی بر کاری . (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به جح...
-
جستوجو در متن
-
جحاش
لغتنامه دهخدا
جحاش . [ ج ِ ] (ع مص ) زحمت دادن . || کوشش نمودن . (از منتهی الارب ). و رجوع به جحاس شود. || مدافعت کردن کسی را از خویشتن و دیگران . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بهمین معنی است : و عنکن کنت ُ اجاحش ؛ اَی احامی و ادافع. و جاحش عن خیط رقبته ؛ ای ع...
-
مجاحسة
لغتنامه دهخدا
مجاحسة. [ م ُ ح َ س َ ] (ع مص ) زحمت دادن خصم را در حرب و کوشش نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زحمت دادن دشمن را در جنگ و تعرض کردن و ممانعت نمودن . (از ناظم الاطباء). جحاس . (منتهی الارب ). لغتی است در مجاحشة. (از اقرب الموارد). و رجوع به مجاحشه ...