کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبیلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جبیلة
لغتنامه دهخدا
جبیلة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) قبیله . || تبار. (منتهی الارب ).
-
جبیلة
لغتنامه دهخدا
جبیلة. [ ج ُ ب َ ل َ ] (اِخ ) قبیله ای است به بحرین . (از منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ).
-
جبیلة
لغتنامه دهخدا
جبیلة. [ ج ُ ب َ ل َ ] (اِخ ) قصبه ای است به بحرین . (منتهی الارب ). بلدی است و آن قصبه ٔ قریه های بنی عامربن حارث در بحرین است . (از معجم البلدان ).
-
جبیلة
لغتنامه دهخدا
جبیلة. [ ج ُ ب َ ل َ ] (ع اِ مصغر) مصغر جبله . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
صبیحة
لغتنامه دهخدا
صبیحة. [ ص َ ح َ ] (اِخ ) ابن حارث بن جبیلة القرشی التیمی . وی از صحابه و مهاجرین و از قرشیان است که از جانب خلیفه ٔ دوم بتحدید اعلام حرم شریف مأمور و در سفری بالتزام رکاب خلیفه دعوت شد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خالدبن صخربن عامربن کعب بن سعدبن تیم بن مره ٔ قرشی تیمی . از صحابه ٔ متقدمین در اسلام است وی در مکه بسعادت قبول اسلام نائل آمد ابن اسحاق و دیگران ، او را در زمره ٔ هجرت کنندگان بحبشه آرند ابن عابد از طریق عطاء خراسانی از عکرم...