کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جبر کردن
لغتنامه دهخدا
جبر کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جبران کردن . تلافی کردن . نقص و زیان مادی یا معنوی را برطرف کردن : بر حالت ببخشید و کسر حالت را بتفقدی جبر کرد. (گلستان ).
-
واژههای مشابه
-
اصحاب جبر
لغتنامه دهخدا
اصحاب جبر. [ اَ ب ِ ج َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیروان مذهب فلسفی جبر. جبریة. جبریان . جبریون ، در مقابل قدریون : از پی احیاء شرع و معرفت کردی جداتیرگی زاصحاب جبر و خیرگی زاهل قدر. سنایی .و رجوع به جبر و جبری و جبریون و جبریان و جبریة و ملل و نحل ش...
-
جستوجو در متن
-
اجبار
لغتنامه دهخدا
اجبار. [ اِ ] (ع مص ) جبر. بستم بر کاری داشتن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). بستم بر سر کاری داشتن . (تاج المصادر). || بمذهب جبر منسوب کردن . (منتهی الارب ). نسبت کردن با مذهب جبر. (تاج المصادر). || اکراه . مقابل اختیار.
-
جبور
لغتنامه دهخدا
جبور. [ ج ُ ] (ع مص ) نیکو کردن حال کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || توانگر گردانیدن کسی را. || بستم بر کاری داشتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || شکسته بستن . (منتهی الارب ). اصلاح کردن استخوان شکسته . (از ناظم ال...
-
هیض
لغتنامه دهخدا
هیض . [ هََ ] (ع مص ) شکستن استخوان از پس جبر. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). باز شکستن استخوان را بعد گرفتگی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسر بعد از جبر. (بحر الجواهر). || سرگین انداختن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب ال...
-
تعصب گری
لغتنامه دهخدا
تعصب گری . [ ت َ ع َص ْ ص ُ گ َ ] (حامص مرکب ) تعصب کردن . تعصب ورزیدن : این بود آمدن و رفتن ایشان ... نه آنکه خواجه مصنف بیان کرده است و سخنان رکیک بی معنی به عشق مذهب جبر و هوا و تعصب گری آورده . (کتاب النقض ص 327). و رجوع به تعصب و تعصب کردن شود.
-
تسخیر کردن
لغتنامه دهخدا
تسخیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رام گردانیدن و بطور قهر و جبر مطیع ساختن . (از ناظم الاطباء) : تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شدچرا غزال قناعت نمی کنی تسخیر. خاقانی . || فتح کردن .(ناظم الاطباء). تصرف کردن . مسخر ساختن . گرفتن : چون آفتاب گرچه ندا...
-
بچزاندن
لغتنامه دهخدا
بچزاندن . [ ب ِ چ ِ دَ ] (مص ) (از: ب + چزاندن ). چزاندن . کسی را به گریه و زاری واداشتن . آزار و اذیت کردن . ستم رساندن . با جبر و ستم روح و جسم کسی را معذب و آزرده ساختن . || مانع رشد جسمی شدن : فلان بیماری او را چزاند؛ مایه ٔ سوختن و پژمرده شدن او...
-
بلا گرداندن
لغتنامه دهخدا
بلا گرداندن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دفع بلا کردن . دور کردن بلا. دور داشتن بلا : که جبر خاطر مسکین ، بلا بگرداند. (گلستان ).دعای زنده دلانت بلا بگرداندغم رعیت درویش بردهد شادی . سعدی .میسوزم از فراقت رو از جفا بگردان هجران بلای من شد یارب بلا بگر...
-
جبران
لغتنامه دهخدا
جبران . [ ج ُ] (ع مص ) مأخوذ از جَبْر عربی است که در فارسی بمعنی استدراک زیان وارده بکار میرود چنانکه گویند؛ برای جبران خسارت وارده باید مثل یا قیمت خسارتی که بر کسی وارد کرده بپردازد. و این کلمه را با مصادر شدن و کردن بکار میبرند چنانکه جبران شدن و...
-
بی صبر
لغتنامه دهخدا
بی صبر. [ ص َ ] (ص مرکب ) (از: بی + صبر) ناشکیبا. بی تحمل . (ناظم الاطباء). ناآرام : چو بانو زین سخن لختی فروگفت بت بی صبر شد با صابری جفت . نظامی .مهین بانو چو کرد این قصه را گوش فروماند از سخن بی صبر و بی هوش .نظامی .بر آن آواز خرگاهی پر از جوش سوی...
-
تجبیر
لغتنامه دهخدا
تجبیر. [ ت َ ] (ع مص ) شکسته وادربستن . (تاج المصادر بیهقی ). شکسته بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بستن شکسته را. (ناظم الاطباء). التیام یافتن استخوان شکسته . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || نیکو کردن حال کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
بازبستن
لغتنامه دهخدا
بازبستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دوباره بستن . (ناظم الاطباء). || کنایه از سفر کردن . (غیاث اللغات ). || متصل کردن . ملحق کردن . الصاق کردن . وصل کردن . سپردن . مرتبط کردن . چیزی را به چیزی پیوستن . واگذاردن . منوط کردن . موکول کردن : چرخ رنگست و همچ...