کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جایره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جایره
لغتنامه دهخدا
جایره . [ ی ِ رَ / رِ ] (ع ص ) تأنیث جایر. جائر. ستم کننده . جورکننده . ظالم : در اکتساب خیرات و رفع رسوم جایره و سد اطماع مستأکله بر عمیدالجیوش بیفزود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288).
-
جستوجو در متن
-
مستأکله
لغتنامه دهخدا
مستأکله . [ م ُ ت َءْ ک ِ ل َ / ل ِ ] (ع ص ، اِ) مستأکلة. آنکه از خوردن مال یتیمان و ضعیفان زندگی کند. مفت خوران . مال مردم خوران : طغرل و ینالیان میگفتند که ری و جبال و گرگان پیش ماست و مشتی مستأکله ٔ دیلم و کردند. (تاریخ بیهقی ص 582). رسوم جابره...