کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاوش
لغتنامه دهخدا
جاوش . [ ] (معرب ، اِ) چاوش . رجوع به چاوش و چاووش شود. || الای جاوش مأمور دولت که کار او اطلاع دادن از اعلان جنگ و رساندن پیغامها و غیره بود و شخص او از تعرض مصون بود. جارچی باشی . (از دزی ). و رجوع به چاوش و چاووش شود.
-
جاوش
لغتنامه دهخدا
جاوش . [ وِ ] (اِ) چوبی است که ماست بدان زنند تا مسکه شود.
-
جستوجو در متن
-
جاووش
لغتنامه دهخدا
جاووش . (معرب ، اِ) رجوع به چاوش و چاووش و جاوش شود.
-
شاوش
لغتنامه دهخدا
شاوش . [ وو ] (معرب ، اِ) دزی گوید که شاوش همان جاویش باشد. (دزی ج 1 ص 317). جاوش . جاویش . چاوش . چاووش . شاویش . رجوع به هر یک از کلمات فوق شود.
-
شاویش
لغتنامه دهخدا
شاویش . (معرب ، اِ)بمعنی جاویش در طرابلس و مصر باشد که در برابر سلطان میدویدند. (از دزی ج 1 ص 718). معرب جاویش و اصل کلمه ترکی است و امروزه نزد اعراب به گروهبان گویند. (از متن اللغة). رجوع به جاوش و جاویش و چاووش شود.
-
الای
لغتنامه دهخدا
الای . [ اَ ] (ترکی ، اِ) اسباب . تشریفات . شکوه . (دزی ).- الای جاوش ؛ مأمور دولتی که کار او رساندن پیغامها و اعلان جنگ است . (دزی ).- الای مدافع ؛ زد و خورد. (دزی ).- امیر الای ؛ کلنل . سرهنگ . (دزی ).- بالالای ؛ با شکوه تمام . با تشریفات . (دز...