کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاوزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاوزد
لغتنامه دهخدا
جاوزد. [ وَ ] (اِ) بر وزن و معنای جاورد است . خار سفید. (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). رجوع به جاورد شود .
-
جستوجو در متن
-
سزد
لغتنامه دهخدا
سزد. [ س َ ] (اِ) جاوزد باشد که سفیدخار و خارسفید است . (برهان ). جاوزد سفید. خار.(ناظم الاطباء). سپیدخار که جاوزد گویند. (رشیدی ).
-
جاورد
لغتنامه دهخدا
جاورد. [ وَ ] (اِ) خاری باشد سفیدرنگ . (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (آنندراج ). جاوز. بعربی ثُغام . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). سپیدخار. درمنه ٔ سپید. رجوع به جاوزد شود.
-
شاوزد
لغتنامه دهخدا
شاوزد. [ وَ ] (اِ) خار سفیدی باشد شبیه به درمنه که آن را بعربی ثَغام گویند. (برهان قاطع) (ازفرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). اسم سوکه است سفید شبیه به شیح و بعربی ثغام نامند. (فهرست مخزن الادویه ). خار سپید که جاوزد نیز گویند و بعربی ثغام خوانند و در قاموس ...