کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانفشانی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جانفشانی کردن
لغتنامه دهخدا
جانفشانی کردن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جان فشاندن . جان فدا کردن .
-
جستوجو در متن
-
جانفشان کردن
لغتنامه دهخدا
جانفشان کردن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جانفشانی کردن . جان را فدا کردن . جان فشاندن . جان را براه کسی دادن : کدام روز دگر جان بکار بازآیدکه جانفشان نکنی روز وصل بر جانان .سعدی .
-
روان فشاندن
لغتنامه دهخدا
روان فشاندن . [ رَ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) جان فشاندن . جانفشانی کردن . رجوع به روان افشاندن شود : دشمنان چون بر غمم بخشوده اندبر سر دشمن روان خواهم فشاند.خاقانی .
-
روان افشاندن
لغتنامه دهخدا
روان افشاندن . [ رَ اَ دَ ] (مص مرکب ) جان افشاندن . فدا کردن روان . جانفشانی کردن : گر مرا دشمن ز من دادی خلاص بر سر دشمن روان افشاندمی . خاقانی .حرمت می را که می گشنیز دیگ عیشهاست بر سر گشنیزه ٔ حصرم روان افشانده اند.خاقانی .
-
سربازی
لغتنامه دهخدا
سربازی . [ س َ ] (حامص مرکب ) باختن سر. جانفشانی کردن .تا پای جان در رزم ایستادن . جان باختن : در این منزل ز سربازی پناهی ساز خاقانی که ره پر لشکر جادوست نتوان بی عصا رفتن . خاقانی .لشکر دیلم در آن حادثه پای بفشردند و سربازیها کردند. (ترجمه ٔ تاریخ ی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [زمان خان ] رئیس قوم خود بود. در ایام تسلط ...