کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جامهخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جامه خانه
لغتنامه دهخدا
جامه خانه . [ م َ / م ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای باشد که رُخوت پوشیدنی و غیرپوشیدنی و دوخته ونادوخته در آن نهند. (برهان ). خانه ای که رخت پوشیدنی و غیرپوشیدنی از دوخته و نادوخته در آن نگاه دارند. (آنندراج ). رخت خانه . جامه دان . (ناظم الاطباء)...
-
جامه
لغتنامه دهخدا
جامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) پارچه ٔ بافته ٔ نادوخته را گویند. (برهان ). در هندی باستان یم یا چردیش و غیره (بام ، حمایت ) است و در پهلوی جامک و یامک باشد. مولر بهتر توضیح داده و «جامه » را از کلمه ٔ پهلوی یامک = پارسی باستان یاهمه و یونانی زومه دانسته ا...
-
جامه شوی خانه
لغتنامه دهخدا
جامه شوی خانه . [ م َ /م ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) رخت شوی خانه . جائی که در آن لباس شویند. مکانی که جامه های چرک در آن شسته شود.
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 60 هزارگزی باختر مهاباد و مسیر شوسه ٔ خانه به نقده . این ده در جلگه قرار دارد و آب و هوایش سرد و سالم است . سکنه ٔ آن 51 تن که سنی مذهب و کردی زبانند. دهکده ٔ مزبور از رو...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن ِ ] (اِخ ) قریه ای است در هفت هزارگزی غرب حکومت درجه ٔ 4 کرخ از اعمال هرات واقع در خط 62 درجه و 39دقیقه و 48 ثانیه ٔ طول شرقی و خط 34 درجه و 29 دقیقه ٔ عرض شمالی . (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2).
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن ِ ] (اِخ ) محلی است به فاصله ٔ 9 هزارگزی جنوب علاقه ٔ شیرزاد از اعمال حکومت درجه اول خوگیانی ولایت مشرق ، واقع در 69 درجه و 54دقیقه ٔ طول شرقی و خط 34 درجه و 11 دقیقه و 45 ثانیه ٔ عرض شمالی . (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2).
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن ِ ] (اِخ ) موضعی است در سر حد ایران و عراق ، بر سر راه قدیمی که عراق و سوریه را به ایران مربوط میسازد. (از جغرافیای غرب ایران ص 255). این محل در هفتاد هزارگزی حیدرآباد و 136 هزارگزی سرحد عراق واقع و دارای پستخانه و تلگرافخانه است .
-
خانة
لغتنامه دهخدا
خانة. [ ن َ / ن ِ ] (ع مص ) دغلی و نادرستی کردن . (آنندراج ). رجوع به «خیانت » شود.
-
خانه خانه
لغتنامه دهخدا
خانه خانه . [ ن َ / ن ِ / ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) تخلخل . متخلخل . سوراخ سوراخ . (ناظم الاطباء). || بسیاربسیار. (آنندراج ) : ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت ز خنده خانه خانه قند میریخت . نظامی .با مظهری امروز بویرانه ٔ خویش بودیم بفکر دل دیوانه ٔ...
-
خانه قلعه خانه
لغتنامه دهخدا
خانه قلعه خانه . [ ن َ / ن ِ ق َ ع ِن ِ ] (اِخ ) قلعه ای است در 34500 گزی غرب قلعه زرنی متصل نهر آب جوش در علاقه ٔ حکومت درجه 2 بکواه و خاشرود مربوط به حکومت اعلی فراه ، واقع بین خط 64 درجه و3 دقیقه طول شرقی و خط 33 درجه و 9 دقیقه و 34 ثانیه ٔ عرض شم...
-
خانه خانه کردن
لغتنامه دهخدا
خانه خانه کردن . [ ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بشکل خانه خانه درآوردن . صاحب خانه های متعدد کردن : ما چو زنبوریم و قالبها چو موم خانه خانه کرده قالب را چو موم .مولوی .
-
خانه خانه دار
لغتنامه دهخدا
خانه خانه دار. [ ن َ / ن ِن َ / ن ِ ] (نف مرکب مرخم ) صاحب خانه خانه . دارای خانه های متعدد. بشکل جداول و دارای خانه های مربع شکل .
-
کلاش جامه
لغتنامه دهخدا
کلاش جامه . [ ک َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کیسه مانندی که کلاش (عنکبوت ) در آن تخم نهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به کلاش شود. || تارکلاش . (ناظم الاطباء).
-
کهن جامه
لغتنامه دهخدا
کهن جامه . [ ک ُ هََ / هَُ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) آنکه جامه ٔ کهنه در بر دارد.آنکه جامه اش کهنه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه لباسی مندرس برتن دارد. ژنده پوش : کهن جامه اندر صف آخرین به غرش درآمد چو شیر عرین . سعدی (بوستان ).فقیهی کهن جامه ا...