کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جامع و مانع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جامع و مانع
لغتنامه دهخدا
جامع و مانع. [ م ِ ع ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در اصطلاح منطق ، صفت حدی است که شامل تمام افراد خود بوده و بر غیر افراد خود صادق نباشد. آن تعریفی که همه ٔ افراد معرف را فرا گیرد و از دخول اغیار در تعریف مانع باشد حدی که طرد و عکس آن برمحدود درست ...
-
واژههای مشابه
-
جامع گوهرشاد
لغتنامه دهخدا
جامع گوهرشاد. [ م ِ ع ِ گ ُ هََ ] (اِخ ) رجوع به جامع مشهد شود.
-
جامع احمر
لغتنامه دهخدا
جامع احمر. [ م ِ ع ِ اَ م َ ] (اِخ ) مسجدی است در شارع الجامع الاحمر. این مسجد را سلیمان آغا سلحدار بنا کرده است . (از تاریخ المساجد الاثریه ص 360).
-
جامع المدینه
لغتنامه دهخدا
جامع المدینه . [ م ِ عُل ْ م َ ن َ ] (اِخ ) مسجد الرسول . مسجد النبی . رجوع به مسجد النبی شود.
-
جامع اموی
لغتنامه دهخدا
جامع اموی . [ م ِ ع ِ اُ م َ وِی ی ] (اِخ ) جامع دمشق . رجوع به جامع دمشق در همین لغت نامه شود.
-
جامع بایزید
لغتنامه دهخدا
جامع بایزید. [ م ِ ع ِ ی َ ] (اِخ ) مسجد جامعی است در استانبول . این جامع را سلطان بایزید پسر محمد فاتح که از سلاطین بزرگ عثمانی (1482 - 1512 م .) است بنا کرده است . (از اعلام المنجد).
-
جامع بعلبک
لغتنامه دهخدا
جامع بعلبک . [ م ِ ع ِ ب َ ل ِ ب َ ] (اِخ ) مسجد معروفی است در بعلبک : در جامع بعبلک وقتی کلمه ای چند همی گفتم بطریق وعظ. (گلستان ).
-
جامع زواره
لغتنامه دهخدا
جامع زواره . [ م ِ ع ِ زَ رَ ] (اِخ ) مسجدقدیمی معروفی است در زواره ٔ اصفهان . رجوع به آثار ایران نشریه ٔ اداره ٔ باستان شناسی ج 1 قسمت دوم شود.
-
جامع صغیر
لغتنامه دهخدا
جامع صغیر. [ م ِ ع ِ ص َ ] (اِخ ) کتابی است معروف در فقه که ابراهیم بن محمدبن سعیدبن هلال آن را تألیف کرده است . (از معجم الادباء ج 1 ص 295).
-
جامع عابدین
لغتنامه دهخدا
جامع عابدین . [ م ِ ع ِ ب ِ ] (اِخ ) یکی از جوامعی است که در نزدیکی قصر عابدین [به مصر]قرار گرفته است . (از تاریخ المساجد الاثریه ص 372).
-
جامع عمری
لغتنامه دهخدا
جامع عمری . [ م ِ ع ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) همان مسجد عتیق است . رجوع به جامع عتیق شود.
-
جامع کاشغر
لغتنامه دهخدا
جامع کاشغر. [ م ِ ع ِ غ َ ] (اِخ ) مسجدی است معروف در کاشغر که سعدی در گلستان از آن نام می برد : به جامع کاشغر درآمدم .... (گلستان ).
-
ام جامع
لغتنامه دهخدا
ام جامع. [ اُم ْ م ِ م ِ ] (ع اِ مرکب ) سفینه . کشتی . (از المرصع).
-
جامع بنی امیه
لغتنامه دهخدا
جامع بنی امیه . [ م ِ ع ِ ب َ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) ظاهراً همان جامعدمشق است . رجوع به جامع دمشق شود.