کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جامع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) (...ابن المطلب ). مسجد جامعی است در بغداد. رجوع به حاشیه ٔ شدالازار مصحح مرحوم قزوینی ص 311 شود.
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ملقب به سکری . و مکنی به ابی القاسم البصری ، محدث است . وی پس از سال 300 هَ .ق . درگذشت . ابن یونس گوید: جامعبن ابراهیم بن محمدبن جامع مکنی به ابی القاسم وی مهاجرت کرده حدیث و روایت کند. سند او معتبر نیست بعضی او را ق...
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ابی راشد کاهلی کوفی و ثقه است . (المعرب مصحح احمدمحمد شاکر ص 352 و ذیل همان صفحه ).
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن سوادة، محدث است . دارقطنی او را ضعیف دانسته است . (از لسان المیزان ).
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن شداد ملقب به ابی صخرةتابعی است . رجوع به ابوصخره در همین لغت نامه شود.
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن صَبیح از روات است . عبدالغنی ابن سعید او را در زمره ٔ مشتبهان آورده گوید: وی ضعیف است . (از لسان المیزان ).
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن طولون . مسجد معروفی است در مصر که امیر ابوالعباس احمدبن طولون آن رابنا کرده و صد و بیست هزار دینار صرف بناء آن شد.یاقوت حموی در سبب بنای این جامع از قضاعی آرد: مردم مصر نزد احمدبن طولون از کوچکی جامع شکایت بردند. او فرمان داد...
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن الحسن بیهقی . مکنی به ابوعلی از محدثین است . صاحب دیوان بیهق درباره ٔ وی چنین آرد: او را مولد ده ششتمد بوده است و از بزرگان بسیار او را احادیث نبوی استماع بود و در نیشابور او رابسال 329 هَ .ق . مجلس املا نهادند. (تاریخ...
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) ابن مکی .یکی از خوانندگان مشهور دوره ٔ رشید است . وی تمام دستگاهها و مقامها را بخوبی میدانست و آوازی نیک و رساداشت : او درباره ٔ خویشتن گفت : «اگر علاقه بقمار و سگ مرا مشغول نمیداشت هرآینه خوانندگان را ترک میکردم تا از نان خوردن ...
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) از دهات غوطه است و گروهی ازبنی امیه از جمله ولیدبن تمام بن ولیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم در آنجا سکونت داشتند. (معجم البلدان ).و جامع الجار نیز همین جامع است . (معجم البلدان ).
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) فراش . یکی ازنزدیکان آلب ارسلان است . وی کوتوال را که قصد حمله به سلطان داشت با میخکوبی بکشت . (تاریخ گزیده ص 442).
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) لقب نوح بن ابراهیم مروزی است . (منتهی الارب ). سمعانی چنین آرد: لقب ابوعصمت مروزی است گویند که چون او نخستین کسی بود که فقه ابوحنیفه را در مرو گرد آورد به جامع ملقب شد. دیگری گفته که چون جامع علوم بوده و چهار مجلس درس : مجلس ذکر ...
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ )ابن القاسم . محدث است . او از عبداﷲبن محمدبن عمروبن الجراح و محمدبن سهل العطار از وی روایت کند. دارقطنی سند او را ضعیف دانسته است . (از لسان المیزان ).
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از جَمع. گردآرنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فراهم آورنده . (از اقرب الموارد) (دهار). گردکننده . (مهذب الاسماء) : ای زر توئی آنکه جامع لذاتی محبوب جهانیان به هر اوقاتی . جمال پلدین قزوینی (از تاریخ گزیده ). || هنر...
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ] (اِخ ) یکی از نامهای خدای تعالی . (منتهی الارب ).