کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاسوس ججواسیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جاسوس اختران
لغتنامه دهخدا
جاسوس اختران . [ س ِ اَ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به جاسوس فلک شود : جاسوس اختران شود و ناظر فلک بر سطح او بمدت نزدیک دیدبان .رشید وطواط.
-
جاسوس الافلاک
لغتنامه دهخدا
جاسوس الافلاک . [ سُل ْ اَ ] (اِخ ) لقب فریدالدین علی منجم سنجری شاعر است . رجوع به فریدالدین در لباب الالباب چ لیدن ج 2 ص 347 شود.
-
جاسوس الافلاک
لغتنامه دهخدا
جاسوس الافلاک . [ سُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به جاسوس فلک شود.
-
جاسوس فلک
لغتنامه دهخدا
جاسوس فلک . [ س ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جاسوس اختران . ظاهراً کنایه از منجم است : امیر اشارت کرد سوی حاجب بلکاتکین تا خواجه را به جامه خانه برد... خواجه [احمدبن حسن میمندی ] برخاست و بجامه خانه رفت و تا نزدیک چاشتگاه همی ماند که طالعی نه...
-
جاسوس فلک
لغتنامه دهخدا
جاسوس فلک . [ س ِ ف َ ل َ] (اِخ ) علی بن محمد ویشجردی . رجوع به علی ... شود.
-
جاسوس گردیدن
لغتنامه دهخدا
جاسوس گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) جاسوس شدن . اعتیان ؛ دیده بان و جاسوس گردیدن . (منتهی الارب ).