کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاز
لغتنامه دهخدا
جاز. (اِ) گیاهی است که بدان جامه رنگ کنند و اسپرک نیز گویند. (لغت محلی شوشتر).
-
جاز
لغتنامه دهخدا
جاز. (انگلیسی ، اِ) موسیقیی است که چندی پیش از نشأت تمدن ماشینی بر روی بنائی از رقص که مبنی بر «ریتم » انسانی و بی بندوباری آن است ساخته و پرداخته گردیده است ، نه بر روی ریتمی از مکانیک که عاری از هر نوع حالت انسانی باشد. پس این ادعا که جاز موسیقی ق...
-
واژههای مشابه
-
جأز
لغتنامه دهخدا
جأز. [ ج َءْزْ ] (اِخ ) کوه بلندی است در سرزمین بلقین بن جسر و آن کوه بلند و درازی است که قله ٔ آنرا به چشم نتوان دید. (از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
جعز
لغتنامه دهخدا
جعز. [ ج َ ع َ ] (ع مص ) آب به گلو جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شکل عامیانه ٔ عجز است . (دزی ).
-
جعظ
لغتنامه دهخدا
جعظ. [ ج َ ] (ع ص ) مرد دفزک متکبر بدخوی که وقت طعام خشم گیرد. (منتهی الارب ). مردم بدخوی . (مهذب الاسماء).
-
جعظ
لغتنامه دهخدا
جعظ. [ ج َ ] (ع مص ) راندن و بازداشتن . (منتهی الارب ).
-
جئز
لغتنامه دهخدا
جئز. [ ج َءْزْ ] (ع ص ) از جَاءَز. (از منتهی الارب ). آنکه آب بگلویش جسته است .
-
جئز
لغتنامه دهخدا
جئز. [ ج َءْزْ ] (ع مص ) آب بگلو جستن . (از منتهی الارب ).
-
جاض
لغتنامه دهخدا
جاض . [ جاض ض ] (ع ص ) نعت فاعلی از جَض ّ. خرامنده . || حمله کننده . (منتهی الارب ). و فعل آن با «علی » متعدی شود. یقال : جض علیه بالسیف . || سخت دونده . (منتهی الارب ).
-
جاذ
لغتنامه دهخدا
جاذ. [ جاذذ ] (ع ص ) شتاب کننده . || از بیخ برنده . || شکننده . || پاره کننده . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جازی
لغتنامه دهخدا
جازی . (ص نسبی )منسوب به جاز. صاحب الانساب آرد: نسبتی است به شهری که آن را یزد نامند و از کوره های اصطخر باشد و شاید این نسبت به جاب برخلاف قیاس بود. (الانساب سمعانی ).
-
سبک
لغتنامه دهخدا
سبک . [ س َ ب ُ ] (اِ) نام آهنگی است در موسیقی . رجوع به آهنگ شود. || (ص ) در اصطلاح موسیقی بنوعی از آهنگ گفته میشود که قابل تفهم عامه باشد مثل موسیقی جاز که این موسیقی در مقابل سنگین که عبارت از موسیقی کلاسیک است بکار برده میشود.