کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاروکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاروکش
لغتنامه دهخدا
جاروکش . [ ک َ/ ک ِ ] (نف مرکب ) رجوع به جاروب کش شود : چو خورشید جاروکش آن درم که جنت گلی بر سر کوی اوست .تأثیر (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
سپور
لغتنامه دهخدا
سپور. [ س ُ ] (از ترکی ، اِ) کلمه ٔ مأخوذ از سُپُرماق ترکی است . روفته گر. جاروکش . کسی که کوچه ها و خیابانها را جاروب کند و آب پاشد. شوله روب . خاشه روب .
-
خاشه روب
لغتنامه دهخدا
خاشه روب . [ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) کسی که خیابانها و محله ها را پاک می کند. سُپور. مأمور نظافت اماکن عمومی . جاروکش : تو در پای پیلان بدی خاشه روب گواره کشی پیشه با رنج و کوب .اسدی (گرشاسب نامه ).
-
جاروب کش
لغتنامه دهخدا
جاروب کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کناس و فراش . (آنندراج ). آنکه جاروب کند. جاروب کننده . کسی که عمل وی جاروب کشیدن است . جاروکش : پیوسته دلم صاف ز گرد خط یار است جاروب کش خانه ٔ آئینه غبار است .ملاطاهر غنی (از آنندراج ).
-
کش
لغتنامه دهخدا
کش . [ ک َ / ک ِ ] (اِمص ) بن مضارع فعل کشیدن . || (فعل امر) امر به کشیدن یعنی بکش . (برهان ) (از آنندراج ). دوم شخص مفرد از امر حاضر از کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : ای عیسی بگذشته خوش از فلک آتش از چرخ فروکن سرما را سوی بالا کش . مولوی (از آنندراج ...