کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جادار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جادار
لغتنامه دهخدا
جادار. (نف مرکب ) فراخ . وسیع. متسع.
-
جستوجو در متن
-
جای دار
لغتنامه دهخدا
جای دار. (نف مرکب ) وسیع. جادار. فراخ .
-
شکم دار
لغتنامه دهخدا
شکم دار. [ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) کلان شکم . (ناظم الاطباء). کسی که شکم کلان داشته باشد که آنرادر عرف هند، توندله خوانند. (آنندراج ) : همی شد ز تشبیه اومعتبرفلک بودی از این شکم دارتر. ظهوری (از آنندراج ).|| قرابه یا خم که قسمتی از آن فراخ باشد. (یادداش...
-
وسیع
لغتنامه دهخدا
وسیع. [وَ ] (ع ص ) فراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای فراخ . پهناور. متسع. جادار. گشاد. گشاده . واسع. عریض . باوسعت و ممتد. (ناظم الاطباء) : علی تکین از آب بگذشت و در صحرایی وسیع بایستاد. (تاریخ بیهقی ).- وسیعالمشرب ؛ بی بندوبار و لاابالی در اصول...
-
جا
لغتنامه دهخدا
جا. (اِ) معروف است که مکان و مقام باشد. (برهان ). محل . مَعان . مستقر. موضع: عَثار؛ جای هلاک و بدی . خُنُس ؛ جای آهوان . وَأطَه ؛ جای ژرف از آب و جای بلند و مرتفع. نَجد؛ جای بلند. مندح ، معاث ؛ جای فراخ . اَذین ؛ جائی که بانگ نماز از هر جهت در آنجا ...
-
کاغذ
لغتنامه دهخدا
کاغذ. [ غ َ ] (اِ) کلمه ٔ فارسی است . (فیروزآبادی ) (منتهی الارب ) . قرطاس . (دهار) (ترجمان القرآن ). ورق . درج . (منتهی الارب ). بیاض . ورقه . طِرس .چنین گفت رستم بایرانیان که یکسر ببندید کین را میان که گر نامداری ز ایران زمین هزیمت پذیرد ز سالار چی...