کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثپح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سپه
لغتنامه دهخدا
سپه . [ س َ پ ِ ] (اِخ ) از مَحال ّ سیستان بوده است . (ذیل تاریخ سیستان ص 25 چ بهار). این کلمه در جای دیگر سفه ضبط شده است و از رساتیق سیستان است . (تاریخ سیستان ص 296) : و حد شرق اقصا کشمیر است تا بلب دریاء محیط و از سوی غرب زآن سوی سپه . (تاریخ سیس...
-
سپه
لغتنامه دهخدا
سپه . [ س ِ پ َه ْ ] (اِ) مخفف سپاه .(حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (آنندراج ) : رسیدند زی شهر چندان فرازسپه چشمه زد در نشیب و فراز. رودکی .بفرمود پس تا سپه گرد کردز ترکان سواران روز نبرد. فردوسی .سپه را ز بسیاری اندازه نیست بر این دشت یک مرد را کاره ن...