کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثوابت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثوابت
لغتنامه دهخدا
ثوابت . [ ث َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابتة . تمام ستارگان جز هفت ستاره ٔ سیاره . ستارگان آرمیده . ستارگان یابانی . ستارگان بیابانی . نجوم ثابته ، خلاف سیارات و از آن رو آنان را ثوابت گویند که حرکت آنان در نظر ما یا نامشهود و یا نسبت بسیارات نهایت بطی ٔ...
-
واژههای همآوا
-
صوابة
لغتنامه دهخدا
صوابة. [ ص ُوْ وا ب َ ] (ع اِ) صوابةالقوم ؛ برگزیدگان قوم و خلاصه ٔ ایشان . (منتهی الارب ). لبابهم و خیارهم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گزیده از هر چیزی . (منتهی الارب ).
-
ثوابة
لغتنامه دهخدا
ثوابة. [ ث َ ب َ ] (اِخ ) ابن یونس . پدرآل ثوابة. (ابن الندیم ص 7). رجوع به بنوثوابه شود.
-
ثوابة
لغتنامه دهخدا
ثوابة. [ ث َ ب َ ] (اِخ ) درب ثوابة در بغداد است . (مراصد الاطلاع ).
-
ثوابة
لغتنامه دهخدا
ثوابة. [ ث َ ب َ ] (ع اِ) یک ثواب . || یکی منج انگبین . یک نحل .
-
ثوابة
لغتنامه دهخدا
ثوابة.[ ث َ ب َ ] (اِخ ) ابوالحسین از آل ثوابةبن یونس . او در قرن چهارم میزیست و با ابن الندیم مؤلف کتاب الفهرست معاصر بود. او راست : کتاب رسائل . (ابن الندیم ).
-
جستوجو در متن
-
نژه
لغتنامه دهخدا
نژه . [ ن َ ژَه ْ ] (اِخ ) نام ستاره ای است از ثوابت . (برهان قاطع) (از جهانگیری ).
-
صیاح
لغتنامه دهخدا
صیاح . [ص َی ْ یا ] (اِخ ) از ستارگان ، و از ثوابت و از صور شمالی است . حارس الشمال . راعی الشاء. عرقوب الاسد. طاردةالبرد. درک الاسد. بقار. گاوچران . رجوع به ثوابت شود.
-
ثابتات
لغتنامه دهخدا
ثابتات . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابته . کواکب ثابته . ثوابت .- چرخ ثابتات . فلک ثوابت . فلک هشتم : یا کسی دیگر مر او را برکشیدآنکه کرسی اوست چرخ ثابتات .ناصرخسرو.
-
فرارجام
لغتنامه دهخدا
فرارجام . [ ] (اِ) نام روان سپهر ثوابت است . (انجمن آرا) (فرهنگ دساتیر). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است .
-
صدرالدجاجة
لغتنامه دهخدا
صدرالدجاجة. [ ص َ رُدْ دَ ج َ] (اِخ ) از اصطلاحات فلکی است . نام چند ستاره است درسینه ٔ دجاجة. رجوع به ثوابت در همین لغت نامه شود.
-
آخرالنهر
لغتنامه دهخدا
آخرالنهر. [ خ ِ رُن ْ ن َ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) نام یکی از ثوابت از قدراول بر منتهای صورت نهر، و آن را ظلیم نیز نامند.
-
صاحب المعز
لغتنامه دهخدا
صاحب المعز. [ ح ِ بُل ْ م َ ] (اِخ ) ممسک الاعنة. صورتی از صور فلکی . رجوع به ثوابت شود.