کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثنائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثنائی
لغتنامه دهخدا
ثنائی . [ ث َ ] (اِخ ) حسین بن عنایت (خواجه ...) یکی از شعرای ایران . او در عهد سلاطین صفوی ملازمت خدمت ابراهیم میرزا داشت و دارای دیوانی است و بیت ذیل او راست :زمان بی مهر و گیتی دشمن و دلدار مستغنی مرا بر آرزوهای ثنائی خنده می آید.(قاموس الاعلام ).
-
ثنائی
لغتنامه دهخدا
ثنائی . [ ث َ ] (اِخ ) نام دو تن از شعرای عثمانی است یکی از آن دو از مردم مغنیسا است که ملازمت خدمت شهزاده سلطان مصطفی میکرد و سپس در معیت سلطان مصطفی به آماسیه رفت و او را بر کتاب المقصود فی التصریف امام اعظم شرحی است و این بیت او راست :خط رخساری غم...
-
ثنائی
لغتنامه دهخدا
ثنائی . [ ث َ ] (ص نسبی ) لفظ دوحرفی (؟) (غیاث اللغة). || دندان ثنائی . هر دو دندان پیشین . (غیاث اللغة).
-
ثنائی
لغتنامه دهخدا
ثنائی . [ ث َ] (اِخ ) حسین بن غیاث الدین (خواجه ...) یکی از شعرای ایران . او به زمان اکبر شاه بهندوستان هجرت کرد و در1196 هَ . ق . درگذشت . او را به فارسی دیوانی است .
-
ثنائی
لغتنامه دهخدا
ثنائی . [ ث ُ ] (ع ص نسبی ) دوحرفی . لفظ دو حرفی .
-
ثنائی
لغتنامه دهخدا
ثنائی . [ث َ ] (اِخ ) شاعری از مردم ایران و او را منظومه ای است بنام باغ ارم و شاید همان ثنائی سابق الذکر است .
-
واژههای مشابه
-
حسین ثنائی
لغتنامه دهخدا
حسین ثنائی . [ ح ُ س َ ن ِ ث َ ] (اِخ ) مشهدی که در کلمه ٔ ثنائی در همین لغت نامه یاد شده است . در هدیة العارفین ج 1 ص 319 و 320در دو جلد یاد شده . نخستین را استاد فیض هندی دانسته ، وفاتش را در 970 هَ . ق . نگاشته و مثنوی «نتایج الافکار» در 10 هزار ب...
-
جستوجو در متن
-
خنده ٔ آفتاب
لغتنامه دهخدا
خنده ٔ آفتاب . [ خ َ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از طلوع خورشید : خنده ٔ آفتاب صبح آرای .حسین ثنائی (از آنندراج ).
-
عرض شدن
لغتنامه دهخدا
عرض شدن . [ ع َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معروض شدن . (از آنندراج ) : گر ز صد آرزوی وصل یکی بشماری تا قیامت نشود عرض تمنای دلم .حسین ثنائی (از آنندراج ).
-
کوکب افروز
لغتنامه دهخدا
کوکب افروز. [ ک َ / کُو ک َ اَ ] (نف مرکب ) کوکب افروزنده . افروزنده ٔ کوکب . روشن کننده ٔ ستاره : آفتابی که از زوال بری است کوکب افروزآسمان من است .حسین ثنائی (از آنندراج ).
-
نیلفر
لغتنامه دهخدا
نیلفر. [ ل ُ ف َ ] (اِ) نیل پر. نیلوفر. (جهانگیری ) (آنندراج ) (برهان قاطع). رجوع به نیلپر ونیلوفر شود : هوای سیلی حکم تو گر بر او بوزدکبودرنگ شود همچو نیلفر آتش .ثنائی (از آنندراج ).
-
آتش برگ
لغتنامه دهخدا
آتش برگ . [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) چخماق . آتش زنه : شد آنچنان برطوبت هوا که آتش برگ ز سنگ قطره برون آورد بجای شرار.حسین ثنائی .
-
پیکان ریز
لغتنامه دهخدا
پیکان ریز. [ پ َ/پ ِ ] (نف مرکب ) ریزنده ٔ پیکان . تیرزن : غمزه پیکان ریز و عاشق محو او مائل بقتل صید ناپیدا و هر سو تیرباران دیده اند.حسین ثنائی .