کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فم
لغتنامه دهخدا
فم . [ ف ُم ْ م َ ] (ع حرف ربط) سپس . حرف عطف است .لغتی است در ثم . (منتهی الارب ). رجوع به ثُم َّ شود.
-
فذ
لغتنامه دهخدا
فذ. [ ف َذذ ] (ع ص ) تنها و یگانه . ج ، اَفْذاذ، فذود. (منتهی الارب ). فرد، یقال : ذهبا فذین .(از اقرب الموارد). || (اِ) اول تیر قمار، و هی عشرة اولها الفذ ثم التوأم ثم الرقیب ثم الحلس ثم النافس ثم المسبل و ثم المعلی و ثلثه لا انصباءلها و هی السفیح ...
-
کتفان
لغتنامه دهخدا
کتفان . [ ک ُ / ک ِ ] (ع اِ) ملخ که در پریدن آمده باشد بدان جهت که در این حال جهجهان رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال هی الجراد بعد الغوغاء اولها السروة ثم الدبا ثم الغوغاء ثم الکتفان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
لازوردی
لغتنامه دهخدا
لازوردی . [ زْ / زَ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به لازورد. لاجوردی . برنگ لاجورد. رنگی بین آسمانجونی ازرق و نیلی . صاحب الجماهر گوید : قال نصر، ان للاکهب مراتب تتفاضل بالشبع من اللون فاوّله الاَّسمانجونی الازرق ، ثم اللازوردی ، ثم النیلی ، ثم الکحلی و هو اش...
-
بعید
لغتنامه دهخدا
بعید. [ ب ُ ع َ ] (ع اِ مصغر، ق مصغر) کمی دور و در یک مسافت کمی . (ناظم الاطباء): رأیته بعیدات بین و بعیدته ؛ دیدم او را اندک پس جدایی ، و ذلک اذا کان الرجل یمسک عن اتیان صاحبه الزمان ثم یأتیه ثم یمسک عنه ثم یأتیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
-
ثام
لغتنامه دهخدا
ثام . [ ثام م ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثَم ّ.
-
ثمة
لغتنامه دهخدا
ثمة. [ ث َم ْ م َ ت َ ] (ع ق ) آنجا. ثم ّ.
-
حجیزی
لغتنامه دهخدا
حجیزی . [ ح ِج ْ جی زا ] (ع مص ) منع کردن . بازداشتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کانت بین القوم رمی ثم صارت حجیزی ؛ ای تراموا ثم تحاجزوا. (منتهی الارب ).
-
بغش
لغتنامه دهخدا
بغش . [ب َ ] (ع اِ) باران نرم که روان نگردد، اوله الطل ثم الرد ثم البغش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). بغشة. (منتهی الارب ). رجوع به همین کلمه شود.
-
حظوظ
لغتنامه دهخدا
حظوظ. [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حظ. (دهار). حظاء. احظ. (جمع بر غیر قیاس ). (مهذب الاسماء). حظوظة.- حظوظ خمسه ؛ (اصطلاح احکامیان از منجمین ) عبارت از خانه [ بیت ] و شرف و مثلثه و حد و وجه . و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: کما یذکر فی لفظ الایصال . فی فصل ...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت قانف . ذکر انها قالت کنت ممن شهد غسل ام کلثوم بنت النبی (ص ) فاول ما اعطانی من کفنها الحقو ثم الدرع ثم الخمار ثم الملحفة ثم ادرجت فی الاَّخر ادراجاً الحدیث . قلت و داود المذکور هو ابن عاصم بن عروةبن مسعود. (الاصابة ج 8 ص ...
-
لحمی
لغتنامه دهخدا
لحمی . [ ل َ می ی ] (ع ص نسبی ) نوعی از یاقوت و آن دون اُرجوانی است در جودت . و گلناری و فوق بنفسجی : و لون الیاقوت الاحمر یترتب فیما بین طرفین احدهما اقصی الغایة المطلوبة منه و الاخر اقصی الرذالة التی تسقط عندها الرغبة فیه فاجوده الرمانی ثم البهرمان...
-
نزاعة
لغتنامه دهخدا
نزاعة. [ ن ُ ع َ ] (ع اِ) آنچه به دست خود برکنی سپس بیفکنی . ما نزعته بیدک ثم القیته . (از المنجد).
-
ابویوسف
لغتنامه دهخدا
ابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن علی بن محمدبن جعفر بلخی ثُم َّ الجندلی . رجوع به یعقوب ... شود.
-
ثموم
لغتنامه دهخدا
ثموم . [ ث َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثَم ّ. || شاة ثموم ؛ گوسفند که گیاه را از بن برکند. ج ، ثُمُم .