کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حسکا
لغتنامه دهخدا
حسکا. [ ح َ ] (اِخ ) قمی رازی . منتخب الدین در فهرست خود که در ج 25 بحارالانوار مجلسی چاپ شده است ، گوید: نیای من شیخ امام شمس الاسلام حسن بن حسین بن بابویه قمی ساکن ری ملقب به حسکا فقیه ثقت بود. او نزد شیخ ابوجعفر در غری (نجف )همه ٔ مؤلفات وی قرائت...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مهران بن محمدبن ابی نصر زید سکونی . برادر عیسی بن مهران . از فقهای شیعه و کتاب الملاحم از اوست . (ابن الندیم ). مؤلف تنقیح المقال گوید: اسماعیل بن مهران بن محمدبن ابی نصر زید سکونی . نجاشی در رجال گوید: از موالی کوفه و مک...
-
اکرم
لغتنامه دهخدا
اکرم . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) گرامی تر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : مصباح امم امام اکمل مفتاح همم همام اکرم . خاقانی .چون باریتعالی او را از اکرم نفوس در مناقب و مفاخر شناخت لاجرم ... مقدر ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 458). || بخشنده تر. (یادداشت مؤلف...
-
صفار
لغتنامه دهخدا
صفار. [ ص َف ْ فا ] (اِخ ) اسماعیل محمدبن اسماعیل مکنی به ابوعلی . وی از مردم بغداد و عالم در نحو و غریب لغت بود. او را شعری است . تولد وی به سال 247 است و به سال 341 هَ . ق . درگذشت . (الاعلام زرکلی ج 1 ص 112). یاقوت نسب وی را چنین نویسد: اسماعیل بن...
-
البته
لغتنامه دهخدا
البته . [ اَ ب َت ْ ت َ / ت ِ ] (از ع ، ق ) و در تداول گاهی بکسر باء [ اَ ب ِ ت ت َ ]. مؤلف غیاث آرد: در اصل بتة بود بمعنی قطع یعنی یکبار بریدن ، الف و لام دروزائد آورند که عوض فعل عامل است . (غیاث اللغات ). قطعاً. جزماً. مسلماً. هرآینه : و اما اندر...
-
پناه گرفتن
لغتنامه دهخدا
پناه گرفتن . [ پ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) التجاء. (منتهی الارب ). لَجاء. (دهار). ملجاء. (صراح اللغة). عوذ. عیاذ. معاذ. معاذة. لوذ. لیاذ (تاج المصادر). تعوّذ. استعاذه . عصر. اعتصار. لوث . (منتهی الارب ) : بدیوار ویران که گیرد پناه . اسدی .و اگر خردمن...
-
مؤکد
لغتنامه دهخدا
مؤکد. [ م ُ ءَک ْ ک َ ] (ع ص ) استوارشده . (منتهی الارب ). استوارکرده شده و محکم بسته شده . (ناظم الاطباء). استوار. (ناظم الاطباء) (زمخشری ). سخت . (زمخشری ). سخت گشته . استوارشده . استوار. تأکیدشده . (از یادداشت مؤلف ). تأکیدکرده شده و استوار. (...
-
مناقشت
لغتنامه دهخدا
مناقشت . [ م ُ ق َ / ق ِ ش َ ] (از ع ، اِمص ) مناقشه . مناقشة. سختگیری در محاسبه . استقصای در حساب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سختگیری کردن و باریک گرفتن بر کسی و کسی را (مخصوصاً در حساب ) در تنگنا انداختن . (حاشیه ٔ کلیله و دمنه چ مینوی ص 59) : ب...
-
ازهری
لغتنامه دهخدا
ازهری . [ اَ هََ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن الازهر طلحةبن نوح بن ازهر الازهری الهروی اللغوی مکنی بابومنصور، امام مشهور در لغت . وی فقیه شافعی مذهب بود و علم او در لغت غلبه داشت و بدان اشتهار یافت و همگان بر فضل و ثقت و درایت و ورع او متفق بودند، وی از اب...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی ثابت الاسدی . وی مولای بنی کاهل باشد و نام ابوثابت قیس بن دینار است . ابوبکربن عیاش گوید: حبیب بن ابی ثابت را در سجده دیدم که اگر او را دیده بودی گفتی مرده است یعنی از طول سجده . کامل بن ابی العلاء گفت : حبیب بن ابی ثابت...
-
بنیاد
لغتنامه دهخدا
بنیاد. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) پهلوی «بون دات » پارسی باستان «بونه داتی » (در بن قرارداده ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مرکب است از «بن » بمعنی پایان و «یاد»، به معنی اساس ، که کلمه ٔ نسبت است . (از آنندراج ). بنلاد و بنیان . (ناظم الاطباء). اصل . (ترج...
-
افزودن
لغتنامه دهخدا
افزودن . [ اَ دَ ] (مص ) علاوه کردن . بیشتر کردن . شماره را بالا بردن . اضافه کردن . (ناظم الاطباء). زیاده کردن . (از آنندراج ). زیاده کردن . بیشتر کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مصدر دیگر افزایش چنانکه ؛ افزودم . بیفزایی . زیادت کردن . فزودن . مزید کرد...
-
اعتماد
لغتنامه دهخدا
اعتماد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بشب سیر کردن گرفتن ، یقال : اعتمد لیلته ؛ بشب سیر کردن گرفت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشب بر مرکب سیر سوار شدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || تکیه نمودن برکسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة)...
-
عیب
لغتنامه دهخدا
عیب . [ ع َ ] (ع اِ) آهو، مقابل فرهنگ . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نقیصه . (اقرب الموارد). بدی . نقص . نقصان . (فرهنگ فارسی معین ) : چو بر شاه عیبست بد خواستن بباید به خوبی دل آراستن . فردوسی .نباشد مراعیب کز قلبگاه برانم شوم ...
-
حبیب عجمی
لغتنامه دهخدا
حبیب عجمی . [ ح َ ب ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) مکنی به ابی محمد. از قدماء مشایخ صوفیه و مریدحسن بصری است ، و داود طائی مرید حبیب است . مجاب الدعوة بود به مجلس حسن حاضر شد و از موعظت او متأثر گشت و بیرون آمد و مال خویش در راه خدا انفاق کرد. یونس بن محمد گوید...