کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثخن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثخن
لغتنامه دهخدا
ثخن . [ ث ِ خ َ ] (ع مص ، اِمص ) ستبرنا. ستبرا. سطبرا. سطبری . قطر. ضخامت . حجم . دبز. کلفتی . هنگفتی . لُکی . گندگی . غلّت . || غلظت . || سختی . || ثخانت . ثخونت . سطبر و سخت گردیدن . || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ثخن ، بالخاء المعجمه سطبر شدن ...
-
ثخن
لغتنامه دهخدا
ثخن . [ ث ُ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثخین . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
سخن
لغتنامه دهخدا
سخن . [ س َ] (ع مص ) اشک گرم گریستن یعنی محزون و غمناک بودن . || (اِ) تب یا گرمی یا زیادت گرمی . (منتهی الارب ). تب ، و گفته شده است گرمی . (اقرب الموارد).
-
سخن
لغتنامه دهخدا
سخن . [ س ُ ] (ع ص ) گرم . (منتهی الارب ).
-
سخن
لغتنامه دهخدا
سخن . [ س ُ ] (ع مص ) گرم بودن . (اقرب الموارد).
-
سخن
لغتنامه دهخدا
سخن . [ س ُ خ ُ ] (ع مص ) گرم بودن . (اقرب الموارد). گرم گردیدن . (منتهی الارب ). || محزون بودن . (از اقرب الموارد). اشک گرم گریستن یعنی محزون بودن . (منتهی الارب ).
-
سخن
لغتنامه دهخدا
سخن . [ س ُ خ ُ / س ُ خ َ / س َ خ ُ / س َ خ َ ] (اِ) سخون . پهلوی «سخون » «اونوالا 116» و «سخون » (کلمه ، لفظ، عبارت )، از اوستا «سخور» (اعلان ، نقشه و طرح ) (بارتولمه 1569)، قیاس کنید با پاسخ (پهلوی «پسخو») (نیبرگ 200). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین )....
-
جستوجو در متن
-
ثخونت
لغتنامه دهخدا
ثخونت .[ ث ُ ن َ ] (ع مص ) سطبر و سخت گردیدن . ثخانت . ثخن .
-
ثخانت
لغتنامه دهخدا
ثخانت . [ ث ِ ن َ ] (ع مص ) ثخونت . ثَخن . سطبر و سخت گردیدن . || استوار شدن .
-
خاثر
لغتنامه دهخدا
خاثر. [ ث ِ] (ع ص ) ستبر (شیر). (مهذب الاسماء). ثخن و اشتد فهوخاثر. (اقرب الموارد). خفته ، کلچیده ، بسته (شیر).
-
کلفتی
لغتنامه دهخدا
کلفتی . [ ک ُ ل ُ ] (حامص ) ضخامت . سطبرا. سطبری . حجم . غلظ. قطر. ثخن . ستبری . غلظت . زفتی . چگونگی کلفت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || بزرگی . درشتی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلفت شود.
-
ابعاد
لغتنامه دهخدا
ابعاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بُعد. دوریها. - ابعاد ثلاثه ؛ سه دوری . دوریهای سه گانه ٔ جسم و آن درازا (طول ) و پهنا (عرض ) و ژرفا یا ستبرا (عمق ، ثِخَن ) باشد.
-
گندگی
لغتنامه دهخدا
گندگی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص ) (از: گنده + ی ) قطر. سطبرا. سطبری . ثِخَن . کلفتی . درشتی . زفتی . غِلَظ. غِلظه . غِلاظه : استغلاظ؛ ناخریدن جامه را به سبب درشتی و گندگی . (منتهی الارب ). || خشونت . ناهمواری . || در تداول عوام ، بزرگی . درشتی حجم : آد...