کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثبت نام کردم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ثبت اسناد
لغتنامه دهخدا
ثبت اسناد. [ ث َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداره ٔ ثبت اسناد؛ اداره ای که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تاحجت باشد. || مباشر ثبت . آن کس که شغل ثبت اسناد یا املاک ورزد. ثبات . شروطی . چک نویس . صکاک .
-
جستوجو در متن
-
کار مهتر
لغتنامه دهخدا
کار مهتر. [ رِ م ِ ت َ ] (اِخ ) نام کتابی است در علم نجوم تألیف حسن بن الخصیب از حذاق منجمین قرن دوم هجری و معاصر یحیی بن خالد برمکی . (چهارمقاله چ قزوینی چ اوقاف گیب ص 55 و چ 3 از انتشارات کتابفروشی زوار چ معین ص 273). حسن بن خصیب از ماهرین به فن ا...
-
غزالی
لغتنامه دهخدا
غزالی . [ غ َ ] (اِخ ) هراتی . از شعرای هرات اواخر قرن دهم هجرت و با غزالی مشهدی معاصر بود، به هندوستان سفر کرد. او و شاعر مذکور با یکدیگر مطایبه داشتند. این شعر ازوست :او در اندیشه که چون خون غزالی ریزدمن در اندیشه که اندیشه ٔ دیگر نکند.نام و سال وف...
-
نادم لکنهوئی
لغتنامه دهخدا
نادم لکنهوئی . [ دِ م ِ ل َ ن َ ] (اِخ ) از شاعران فارسی زبان هند است . در لکنهو میزیسته است و به زبان فارسی و اردو شعر میسروده . مؤلف صبح گلشن وفات او را به سال 1291 ثبت کرده است و آرد: «در نظم فارسی وارد و دستگاهی داشت که دو دیوان اردو و یک دیوان ...
-
صبری
لغتنامه دهخدا
صبری . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است و لطفعلی بیک آذر در آتشکده آرد که نام او روزبهان است و در اوایل حال فارسی تخلص میکرد، سپس بدستیاری رایض از توسن غرور فرودآمده تغییر تخلص داد. وی بمراتب علمی مربوط و دارای دیوان است و شعر نیک میسرود. مردم عراق او را در ...
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم الذهلی ، کنیتش ابومحمد و معروف به ابوحمدون دلال و یکی از مشاهیر قُراء و صلحاء زهاد بوده . از کسائی قرائت روایت میکرد، همچنین از یعقوب حضرمی ،و نیز از مُسیب بن شریک و سفیان بن عُیَیْنة و شعیب بن حرب حد...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمروبن حبیب بن حسان بن منذربن عمار اسدی ، مولی بنی اسدبن خزیمه . کنیت وی ابوعلی و ملقب به جَزَرَة. حافظی عارف از ائمه ٔ حدیث و مرجع علم آثار و معرفت نقله ٔ اخبار است . وی سفر بسیار کرد و در شام و مصر و خراسان مشایخ را...
-
دفتر
لغتنامه دهخدا
دفتر. [ دَ ت َ ] (اِ) نامه های فراهم آورده . (منتهی الارب ). تعدادی از صحف و نامه ها که جمع شده باشد، و از آن جمله است دفاتر حساب و دفاترخراج . (از اقرب الموارد). عده ٔ اوراقی بهم پیوسته و در جلدی جای داده شده که در آن مطالب مختلف نظم و نثر یا محاسبا...
-
ابوزید
لغتنامه دهخدا
ابوزید. [ اَ زَ ] (اِخ ) احمدبن سهل بلخی . یاقوت گوید: او در همه ٔ دانشهای نو و کهن فاضل ودر تصانیف خویش براه فلاسفه میرفت لکن به اهل ادب ماننده تر است . ابوحیان توحیدی گوید: در همه ٔ متقدمین ومتأخرین سه تن بیش نیافتم که اگر ثقلین بر تقریظ ومدح و نش...
-
طاش کبری زاده
لغتنامه دهخدا
طاش کبری زاده . [ ک ُ را دَ / دِ ] (اِخ ) از فضلای نامی کشور ترکیه است که در قرن دهم میزیسته .وی را کتابی است بنام شقائق النعمانیة فی علماءالدولة العثمانیة، در پایان کتاب مزبور، ترجمه ٔ احوالی ازخود نوشته که ترجمه ٔ آن در ذیل درج میگردد. فاضل مزبور ن...
-
طاهر همدانی
لغتنامه دهخدا
طاهر همدانی . [هَِ رِ هََ م َ ] (اِخ ) مشهور به باباطاهر عریان . ازخاک پاک همدان بوده . او در آن ولایت به دیوانگی شهرت نموده بلی اوست دیوانه که دیوانه نشد. اغلب اوقات وایام در بیغوله و غارش مقام . گویند چنان آتشی در دل آن دیوانه ٔ فرزانه برافروخته و ...
-
پندار
لغتنامه دهخدا
پندار. [ پ ِ ] (اِخ ) در کتاب احوال و اشعاررودکی تألیف سعید نفیسی آمده است : کمال الدین ابوالفتح پنداربن ابونصر خاطری رازی شاعر معروف زبان پهلوی و مداح مجدالدوله ٔ دیلمی (387-420 هَ . ق .) بوده ودر سال 401 درگذشته است . رجوع کنید به مجمعالفصحاء ج 1 ...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمروبن حرام انصاری . مکنی به ابوعبداﷲ و ابوعبدالرحمان و ابومحمد، از کسانی است که حدیث بسیار از رسول اکرم (ص ) روایت کرده است . مسلم از وی روایت کرده که درنوزده غزوه با رسول اکرم (ص ) شرکت داشته است و در مصنف وکیع از ه...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جمشیدبن مسعودبن محمودبن محمد کاشانی . محیط طباطبائی در مقاله ٔ خود بعنوان «غیاث الدین جمشید» چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعودبن محمودبن محمد طبیب از مردم کاشان بود. تاریخ تولد او را از روی قرینه و قیاس میتوان به دس...