کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثبت نام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ثبت اسناد
لغتنامه دهخدا
ثبت اسناد. [ ث َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداره ٔ ثبت اسناد؛ اداره ای که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تاحجت باشد. || مباشر ثبت . آن کس که شغل ثبت اسناد یا املاک ورزد. ثبات . شروطی . چک نویس . صکاک .
-
جستوجو در متن
-
نام نوشتن
لغتنامه دهخدا
نام نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) ثبت نام کردن . نام نویسی . ثبت اسم .
-
نام نویسی
لغتنامه دهخدا
نام نویسی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) ثبت نام کردن . نام نوشتن . ثبت اسم .
-
شناسنامه
لغتنامه دهخدا
شناسنامه . [ ش ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقه یا کتابچه ٔ رسمی که در آن نام صاحب ورقه و نام پدر و مادر و دیگر خصوصیات وی ثبت می شود. و این ورقه را اداره ٔ آمار و ثبت احوال به هر شخصی میدهد و از روی آن دارنده ٔ دفترچه را می شناسند. ورقه ٔهویت . (یادداش...
-
سمات
لغتنامه دهخدا
سمات . [ س ِ ] (ع اِ) روشهای نیکو و صورتها و جانبها. ج ِ سمت . (آنندراج ) (غیاث ). || نام دعای مشهور است که در کتب ادعیه ثبت است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جریده ٔ سپاه
لغتنامه دهخدا
جریده ٔ سپاه . [ ج َ دَ / دِ ی ِ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دفتری که نام افراد سپاهی در آن نویسند : منصور او را (داماد زنبیل را) بنواخت و نام او و آن سپاه که با او بودند بجریده ٔ سپاه فرمود تا ثبت کردند. (تاریخ سیستان ).
-
رپرتوار
لغتنامه دهخدا
رپرتوار. [ رِ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) فهرست . جدول . || دفتری که آن را به حروف تهجی مرتب سازند و برای ثبت نام و امور دیگر بکار دارند. دفتر نماینده . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
قاشره
لغتنامه دهخدا
قاشره . [ رُ ] (اِخ ) از اقالیم لبله است و در نسخه ٔ دیگری از کتاب خطط اندلس به نام قاتیده ثبت شده بود. (معجم البلدان ج 7 ص 13).
-
گشتک
لغتنامه دهخدا
گشتک . [ گ َ ت َ ] (اِ) نام خط مرموزی موسوم به گشتک و ثبت کنندگان علم نجوم ، طب ، فلسفه را گشتک دفتران میخواندند. (تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 441). رجوع به گشته شود.
-
سرشمار
لغتنامه دهخدا
سرشمار. [ س َ ش ُ ] (نف مرکب ) که افراد را شماره کند. که بهنگام سرشماری نام کسان را در برگهای مخصوص ثبت کند. آنکه مأمور سرشماری است . || (اِ مرکب ) مالیات سرانه . (ناظم الاطباء).
-
صفیة
لغتنامه دهخدا
صفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) باهلیه . وی یکی از زنان شاعر است . در عیون الاخبار نام او آمده و قطعه ای را که در رثاء خواهر خویش سروده در آنجا ثبت است . (عیون الاخبار ج 3 ص 66).
-
ناطقی سبزواری
لغتنامه دهخدا
ناطقی سبزواری . [ طِ ی ِ س َ زَ ] (اِخ ) امین احمد رازی در هفت اقلیم این بیت را به نام او ثبت کرده است :گر ز خرامیدنت ماند اثر بر زمین شخصی اگر بگذرد سایه بماند به جای .و جز این از وی نشانی دیده نشد.
-
نامی گیلانی
لغتنامه دهخدا
نامی گیلانی . [ ی ِ ] (اِخ ) این بیت را مؤلف تذکره ٔ نگارستان سخن به نام او ثبت کرده است :ما را فریب عافیت از راه برده بودناسازی زمانه به فریاد من رسید .جز این اطلاعی از حال وی به دست نیامد.
-
نزهت
لغتنامه دهخدا
نزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (میرزا...) نعیم دامغانی . این بیت را مؤلف تذکره ٔ روز روشن به نام او ثبت کرده است :صباجائی که بردارد نقاب از روی زیبایش پر پروانه دست شمع گردد در تماشایش .رجوع به تذکره ٔ روز روشن ص 815 شود.