کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیمار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیمار کردن
لغتنامه دهخدا
تیمار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب )پرستاری کردن . (از ناظم الاطباء). تعهد و غمخواری و حراست و مواظبت حال کسی کردن . توجه و مراقبت کردن ازکسی یا بیماری یا چیزی : و چون او نیز از دنیا برفت پسر او احمدخان پادشاه شد. این شمس آباد راتیمار نکرد تا خراب شد. ...
-
واژههای مشابه
-
بی تیمار
لغتنامه دهخدا
بی تیمار. (ص مرکب ) بی پرستار و غمخوار. (ناظم الاطباء).
-
تیمار بردن
لغتنامه دهخدا
تیمار بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوه بردن : چه باید رفته را اندوه خوردن همان نابوده را تیمار بردن . (ویس و رامین ).مرا که دانش از آغاز خویشتن نبودچه دانم از پس انجام چون برم تیمار.ناصرخسرو.
-
تیمار خوردن
لغتنامه دهخدا
تیمار خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) اندوه و غم خوردن . خود را در رنج و غم انداختن از بهر کسی یا چیزی : بیامد بر کردیه پر ز دردفراوان ز بهرام تیمار خورد. فردوسی .به شیده چنین گفت کای پرخردسپاه تو تیمار تو کی خورد. فردوسی .بپرسید و بسیار تیمار...
-
جستوجو در متن
-
خربانی کردن
لغتنامه دهخدا
خربانی کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیمار داشتن خر. تیمارداشت خر کردن . پرستاری از خر کردن .
-
علاج کردن
لغتنامه دهخدا
علاج کردن . [ ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیمار کردن و مروسیدن . || مداوا نمودن و معالجه کردن . || چاره نمودن و تدبیر کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به علاج شود.
-
خرخره کردن
لغتنامه دهخدا
خرخره کردن . [ خ َ خ َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیمار کردن اسب . (از ناظم الاطباء).
-
یخشودن
لغتنامه دهخدا
یخشودن . [ ی َ دَ ] (مص ) تیمار کردن اسب . (ناظم الاطباء).
-
تنهاروی کردن
لغتنامه دهخدا
تنهاروی کردن .[ ت َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تک روی کردن : کند تنهاروی در کار خسروبه تنهائی خورد تیمار خسرو.نظامی .
-
اهتناء
لغتنامه دهخدا
اهتناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکو تیمار کردن شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
پرورش دادن
لغتنامه دهخدا
پرورش دادن . [ پ َرْ وَ رِ دَ ] (مص مرکب ) پروردن . پروریدن . پروراندن . پرورانیدن . تربیت کردن . بزرگ کردن . تأدیب . تعلیم . اِلماظ. ترشیح . تیمار کردن . پرستاری کردن . مراقبت کردن : و ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمانها و زمینها را بدو پر...
-
پرستاری
لغتنامه دهخدا
پرستاری . [ پ َ رَ ] (حامص ) تیمار. خدمت . حضانت . تیمارداری . زواری : زهد در دنیاو پرستاری اولی القربی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || بیمارداری . بیماروانی . بیماربانی . تمریض .- پرستاری کردن ؛ تیمار داشتن .
-
تخون
لغتنامه دهخدا
تخون . [ ت َ خ َوْ وُ ](ع مص ) کم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کم کردن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). کم کردن حق کسی . (آنندراج ): تخوننی فلان حقی ؛ ای تنقصنی منه ُ. (اقرب الموارد). || تعهد کردن . (تاج المصا...