کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیس
لغتنامه دهخدا
تیس . (اِ) گونه ای از غبیرا. غبیراء بری . گونه ای از پستنک که درختچه ای است قلیل الوجود در جنگلهای شمالی ایران در ارتفاعات بسیار مثلاً در کلاردشت و نور و پل زنگوله و کجور، میان ارتفاعات 1700 تا 2600 گزی . و نام تیس را در نور به این گیاه دهند. (از یاد...
-
تیس
لغتنامه دهخدا
تیس . (اِخ ) بندری نزدیک چاه بهار به خلیج فارس . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تیس
لغتنامه دهخدا
تیس . [ ت َ ] (ع اِ) تکه و نر از آهو یا آنکه بر آن یکسال گذشته باشد. ج ، تیوس . اتیاس . تیسة. متیوسا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نر از آهو و بز و وعول . ج ، تیوس و اتیاس و تیسة و اسم الجمع متیوسا. (از اقرب الموارد). به معنی بز نر که در گله فحل با...
-
تیس
لغتنامه دهخدا
تیس . [ ت َ ی َ ] (ع اِمص ) اسم مصدر است از تیساء. (از منتهی الارب ). مانستن هر دو شاخ حیوانی به شاخهای بز کوهی . (ناظم الاطباء). رجوع به تیساء شود.
-
واژههای مشابه
-
اریس تیس
لغتنامه دهخدا
اریس تیس . [ اُ ] (اِخ ) موضعی بمقدونیه ٔ قدیم ، مولد پوزانیاس . (ایران باستان ص 1208).
-
دافنی تیس
لغتنامه دهخدا
دافنی تیس . (اِ) نوعی از سلیخه است .
-
آن تیس تن
لغتنامه دهخدا
آن تیس تن . [ تی ت ِ ] (اِخ ) نام فیلسوف یونانی متولد درآطینه (آتن )، تلمیذ سقراط و مؤسس و بانی طریقه ٔ کلبیون . و این طریقه خیر اعلی را در ترک و اهمال غنا ومقام و لذات میشمرد. دیوجانس معروف کلبی از شاگردان این حکیم است . سقراط روزی باو گفت : «آن تی...
-
واژههای همآوا
-
طیس
لغتنامه دهخدا
طیس . [ ] (اِخ ) (بندر...) از بنادر قدیم و معتبر بوده است [ در بلوچستان ] و بمرور دهور خراب و معدوم الاثر شده بود. در سنه ٔ 1282 هَ . ق . از خوانین مکران به وکیل الملک مرحوم اطلاع دادند که چنین بندری در لب دریا واقع است ، وکیل الملک این بنده را در فص...
-
طیس
لغتنامه دهخدا
طیس . [ طَ ] (ع مص ) بسیار گردیدن . (منتهی الارب ). فراوان شدن . زیاد گردیدن . || (اِ) عدد بسیار. || هرچه بر زمین باشد از خس و خاشاک . || هر مخلوق کثیرالنسل مانند مور و مگس و هوام . || خاکریزها. || دریاها. طیسل در همه ٔ معانی . رجوع به طیسل شود. || ب...
-
جستوجو در متن
-
متیوساء
لغتنامه دهخدا
متیوساء. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ تیس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (محیطالمحیط). رجوع به تیس شود.
-
تیسة
لغتنامه دهخدا
تیسة. [ ی َ س َ ] (ع اِ) ج ِ تَیس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تیس شود.
-
تیوس
لغتنامه دهخدا
تیوس . [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ تیس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تیس شود.