کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیزخشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیزخشم
لغتنامه دهخدا
تیزخشم . [ خ َ ] (ص مرکب ) که زود خشم آرد. که زود به غضب آید. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). مُعَنجَد. (منتهی الارب ) : تا ترا کبر تیزخشم نکردتا ترا چشم توبه چشم نکرد. سنائی .تیزخشمی زودخشنودی قناعت پیشه ای داروی هر دردمندی چار هر بیچاره ای . سوزنی .من مر...
-
جستوجو در متن
-
معنجد
لغتنامه دهخدا
معنجد. [ م ُ ع َ ج َ ] (ع ص ) تیزخشم . غضبناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
لمتر
لغتنامه دهخدا
لمتر. [ ل َ ت ُ ] (ص ) مردم کاهل و بی رگ . || فربه و پرگوشت و قوی هیکل و گنده و ناهموار. (برهان ). فربه و قوی و گنده . (غیاث ). دَکل : فربه شد عشق و زفت و لمتربنهاد خرد به لاغری روی . سنائی .عقل جز راستگوی لمتر نیست حیله سازنده و گلوبر نیست . سنائی ....
-
چشم کردن
لغتنامه دهخدا
چشم کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چشم زخم رسانیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ). چشم زخم رسانیدن . (ناظم الاطباء). چشم زخم زدن . (فرهنگ نظام ). کسی یا چیزی را با چشم آسیب رسانیدن : که چشم کرد دل داغدار را صائب که دود تلخی ازین لاله زار ...
-
خشم
لغتنامه دهخدا
خشم . [ خ َ / خ ِ ] (اِ) غضب . (ناظم الاطباء). غیظ. قهر. سَخَط، مقابل خشنودی . (یادداشت بخط مؤلف ). وُروت . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : صورت خشمت ار ز هیبت خویش ذره ای را بخاک بنمایدخاک دریا شود بسوزد آب بفسرد آفتاب و بشجاید. دقیقی نهاده بکوت و ...