کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیرگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیرگری
لغتنامه دهخدا
تیرگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل تیرسازی . (ناظم الاطباء). عمل تیرگر. رجوع به تیرگر شود.
-
جستوجو در متن
-
نبالة
لغتنامه دهخدا
نبالة. [ ن ِ ل َ ] (ع مص ) تیرگری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) تیرگری . (آنندراج ) (منتهی الارب ). حرفه ٔ نبال . تیرسازی . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). شغل تیرسازی و تیرگری . (ناظم الاطباء). حرفه ٔ تیرگر. (از المنجد).