کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیرگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیرگان
لغتنامه دهخدا
تیرگان . (اِ) نام روز سیزدهم است از تیرماه . گویند در این روز منوچهر با افراسیاب صلح کرد بشرط آنکه افراسیاب یک تیر پرتاب راه از ملک خود به منوچهر پس بدهد. حکما تیری ساختند از روی حکمت و در وقت طلوع آفتاب آرش آن تیر را بر کمان نهاده از جبال طبرستان به...
-
تیرگان
لغتنامه دهخدا
تیرگان . (اِخ ) دهی از دهستان لاین است که در بخش کلات شهرستان دره گز واقع است . و 890 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
-
واژههای مشابه
-
آب تیرگان
لغتنامه دهخدا
آب تیرگان . [ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به آبریزگان شود.
-
جشن تیرگان
لغتنامه دهخدا
جشن تیرگان . [ ج َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) رجوع به تیر و تیرگان در همین لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
دادبخشی
لغتنامه دهخدا
دادبخشی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل دادبخش : ستمدیده را دادبخشی کنم شب تیرگان را درخشی کنم .نظامی .
-
درخشی
لغتنامه دهخدا
درخشی . [ دُ / دَ رَ ](ص نسبی ) منسوب به درخش . روشن . تابناک : ستمدیده را دادبخشی کنم شب تیرگان را درخشی کنم . نظامی .|| (اِ) طلوع آفتاب . (ناظم الاطباء).
-
افراسیاب ترکی
لغتنامه دهخدا
افراسیاب ترکی . [اَ ت ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . ابوریحان در شرح تیرگان آرد: سیزدهم روز است ازتیرماه . و نامش تیرست همنام ماه خویش و همچنین است به هر ماهی آن روز که همنامش باشد او را جشن دارند. و بدین تیرگان گفتند که آرش تیر ...
-
آبریزگان
لغتنامه دهخدا
آبریزگان . (اِ مرکب ) نام جشنی است باستانی بسیزدهم تیر یعنی روز تیر از ماه تیر. گویند در زمان فیروز جدّنوشیروان چند سال در ایران قحط و خشکسالی بوده است و شاه و مردم در این روز بدعا باران خواسته اند و باران بیامده است و مردم بشادی آب بر یکدیگر پاشیده ...
-
مهرجان
لغتنامه دهخدا
مهرجان . [ م ِ رَ ] (معرب ، اِ) مهرگان . شانزدهم مهرماه . (بحر الجواهر). مهرگان و آن شانزدهم ماه مهر باشد. (مهذب الاسماء). نزد ایرانیان ، چون نام روز و نام ماه یکی می شده است آن روز جشن می بوده است چنانکه تیرروز (سیزدهم ) از تیرماه جشن تیرگان بوده اس...
-
جشن
لغتنامه دهخدا
جشن . [ ج َ ] (اِ) آقای ابراهیم پورداود در جلد یکم کتاب یسنا نوشته اند: لغت جشن نیز در فارسی از لغت یسن اوستائی به یادگار مانده است چون اصلاً تمام اعیاد دینی بوده مانند عید فروردگان و عید مهرگان و در این اوقات بخصوصه به ستایش و پرستش و مراسم دینی میپ...
-
گان
لغتنامه دهخدا
گان . (پسوند) مزید مؤخر نسبت و اتصاف است که در آخراسماء و صفات بجای موصوف درآید. شمس قیس در المعجم (چ مدرس رضوی ص 175) آرد: «حرف نسبت و تکریر اعداد و آن گاف و الف نونی است که در اواخر بعضی اسماء معنی نسبت دهد چنانکه درمگان ، گروگان یعنی آنچ مال شمار...
-
تیر
لغتنامه دهخدا
تیر. (اِ) معروف است و به عربی سهم خوانند. (برهان ). تیر که ازکمان جهد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 139). تیر کمان .(فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ترجمه ٔ سهم ، و خدنگ و ناوک مترادف آن ، و این مجاز است و راست و راست رو کج گشاده ، سخت دلدوز، دیده دوز، جگردوز،...