کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیرم
لغتنامه دهخدا
تیرم . [ رَ / رُ ] (ترکی ، اِ) بانوی اعظم و خاتون بزرگ را گویند. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء). بانوی بزرگ حرم شاه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). ...تیر به معنی برگزیده و «میم » بر نعت زنان زاید کنند چون بیگم و خانم پ...
-
جستوجو در متن
-
غنچه ٔ تیر
لغتنامه دهخدا
غنچه ٔ تیر. [ غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پیکان است : من کیستم آن ذره ٔ خورشید نظیرم برطرف کله فتنه کند غنچه ٔ تیرم .حکیم زلالی (از آنندراج ).
-
فقیه محله
لغتنامه دهخدا
فقیه محله . [ ف َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش گلیجان شهرستان شهسوار، دارای 215تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ تیرم و محصول عمده اش برنج و مرکبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
اقبیل
لغتنامه دهخدا
اقبیل . [ اِ ] (از ع ، اِمص ) اماله ٔ اقبال که همین معنی اقبال دارد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) : کنونم که در پنجه اقبیل نیست نمد پیش تیرم کم از بیل نیست .سعدی (از براهین العجم ).
-
خدانکرده
لغتنامه دهخدا
خدانکرده . [ خ ُ ن َ ک َ دَ / دِ ] (ق مرکب ) خداناکرده . خدانخواسته . رجوع به خداناکرده شود : تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه ٔ غمم بود از همین که خدانکرده خطا کنی .هاتف اصفهانی .
-
رودبارکنار
لغتنامه دهخدا
رودبارکنار. [ ک ِ / ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار واقع در7هزارگزی جنوب غربی شهسوار و یک هزارگزی راه فرعی شهسوار به سلیمان آباد. منطقه ای است جلگه ای و هوایی معتدل و مرطوب دارد. سکنه ٔ آن 190تن است . آب آن از رودخانه ٔ تیرم تأم...
-
شیرود
لغتنامه دهخدا
شیرود. (اِخ ) قصبه ای از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار. سکنه ٔ آن 860 تن . آب آن از رودخانه ٔ تیرم . دبستان و در حدود چهل باب دکان دارد. بنای معصوم زاده ٔ آن قدیمی است . مرکز حوزه ٔ 2 آمار گلیجان است . این قصبه ازدو محل بالا و پایین تشکیل شده و ده گرگ...
-
گرد کردن
لغتنامه دهخدا
گرد کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غبار انگیختن . || کار برجسته و جالب نظری کردن . کاری بانام و بزرگوار انجام دادن : آنچنان علم خود چه گرد کندکه نه زر بر دل تو سرد کند. اوحدی .عاشق بی طلب چه گرد کندمرد باید که کار مرد کند. اوحدی .در فیش دیگر بخط مو...
-
کاسه گر محله
لغتنامه دهخدا
کاسه گر محله . [ س َ / س ِ گ َ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار، واقع در 6هزارگزی باختر شهسوار. 2هزارگزی جنوب شوسه ٔ شهسوار به رامسر. جلگه و معتدل مرطوب و مالاریائی و دارای 130 تن سکنه است . آب از رودخانه تیرم دارد. محصول آ...
-
علی آباد
لغتنامه دهخدا
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار واقع در 6 هزارگزی جنوب باختری شهسوار. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریائی . سکنه ٔ آن 160 تن است . آب آن از رودخانه ٔ تیرم تأمین میشود. محصول آن برنج و مرکبات ا...
-
لپاسر
لغتنامه دهخدا
لپاسر. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان ، شهرستان تنکابن ، واقع در 6 هزارگزی شمال باختری تنکابن کنار راه شوسه ٔ تنکابن به رامسر. جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریایی . دارای 170 تن سکنه شیعه ، گیلکی و فارسی زبان . آب آن از رودخانه ٔ تیرم . محصول آ...
-
لات کنار
لغتنامه دهخدا
لات کنار. [ ک َ ] (اِخ ) نام دهی به تنکابن مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 105 بخش انگلیسی ). دهی از دهستان گلیجان ، شهرستان شهسوار. واقع در 9 هزارگزی باختری شهسوار و 5 هزارگزی راه شوسه ٔ شهسوار به رامسر، جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی . د...
-
نشاب
لغتنامه دهخدا
نشاب . [ ن ُش ْ شا ] (ع اِ) تیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). سهام . مأخوذ از نشوب است و واحد آن نُشّابة است . ج ، نشاشیب . (از اقرب الموارد). تیرها. (از المنجد) : ز غنچه ٔ گل و از شاخ بید و باد هوازمردین پیکان کرد و بسدین نشاب . امیرمع...
-
خاک مال
لغتنامه دهخدا
خاک مال . (اِمص مرکب ) مالیدن با خاک . || کنایه از ذلیل و خوار و با لفظ «کردن » و «دادن » و «خوردن » مستعمل است . (آنندراج ) : چنان چست و چابک نهد دست و پاکه نعلش دهد خاک مال هواوز آن میخورد سایه این خاک مال که یکجای باشد قرارش محال . ظهوری (از آنندر...