کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیردگل کشتی وامثال ان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طایق
لغتنامه دهخدا
طایق . [ ی ِ ] (ع اِ) میان هر یک از دو چوب کشتی و بقولی یکی از چوبهای زورق . و بگفته ای وسط کشتی . لبید گوید: فالتام طائقهاالقدیم فاصبحت ما ان یقوم دراها ردفان . اصمعی گوید: طائق چیزی است که از کشتی نمودار باشد مانند تندیی که از کوه فرودآمده باشد.(ذی...
-
عجمی
لغتنامه دهخدا
عجمی . [ ع َ ج َ ] (ص نسبی ) باشنده ٔ عجم هرچند که از عرب باشد. (منتهی الارب ). منسوب به عجم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نسبت است به عجم و بلاد فارس . (لباب ). || آنکه سخن پیدا گفتن نتواند. (منتهی الارب ). من جنسه العجم و ان أفصح . (اقرب الموار...
-
سه ضربه
لغتنامه دهخدا
سه ضربه . [س ِ ض َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح کشتی گیران ) آنکه کسی را سه مرتبه بر زمین زنند. (فرهنگ فارسی معین ) : چنانکه نراد آسمان را سه ضربه پیشی دادی ، ومشعبد افلاک را در مهره بازی چون مهره ببازی داشتی .نراد آسمان را پیشی دهی سه ضربه زین روی...
-
جفن
لغتنامه دهخدا
جفن . [ ج َ ] (ع اِ)پلک چشم . (دهار). نیام چشم . (دستور اللغه ٔ نطنزی ). پلک چشم از زیر و روی . پوشش چشم از زیر و روی . (از اقرب الموارد). پوست گرداگرد چشم . رجوع به پلک شود.- قطع الجفن ؛ تشمیر. بریدن قسمتی از پلک بالایی وقتی مژه های آن زیاد باشد. (...
-
استقامة
لغتنامه دهخدا
استقامة. [ اِ ت ِ م َ ](ع مص ) استقامت . راستی . اعتدال . ایستادن . راست شدن .(زوزنی ) (غیاث ) (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). راست ایستادن . (مجمل اللغة). راست بایستادن . (زوزنی )(تاج المصادر بیهقی ). درست شدن . درستی : مکارمها بحکم تو گرفتست است...
-
طوفان نوح
لغتنامه دهخدا
طوفان نوح . [ ن ِ نو ] (اِخ ) مصیبت و بلیه ای که بر بنی نوع بشر آمده و هیچ یک از بنی نوع بشر جز هشت نفر خانواده ٔ نوح رهائی نیافتند. (قاموس کتاب مقدس ). فروگرفتن قسمتی بزرگ یا همه ٔ زمین در زمان نوح . صاحب مرآت جهان نما آورده که : اهل تاریخ از سه طوف...
-
اسقنقور
لغتنامه دهخدا
اسقنقور. [ اِ ق َ قو ] (معرب ، اِ) جانوری است معروف که او را سقنقور گویند. شبیه بسوسمار است . هم در آب و هم در خشکی میباشد. قوّت باه دهد. گویند این لغت رومی است . (برهان ). بسریانی او را حرذونانیلوس گویند و او حیوانی است مشابه سوسمار و از نیل مصر بدی...
-
حراقه
لغتنامه دهخدا
حراقه . [ ح َرْ را ق َ ] (ع اِ) جای سیاه زغال گران و گچ گران . || نوعی از کشتی ها که به وی نفت اندازی کنند بسوی دشمن . ج ، حَرّاقات . (منتهی الارب ). نوعی از کشتی که بدان در دریا بسوی دشمن آتش افکنند. نوعی کشتی . کشتیهای جنگی انواع بوده است ، «شونة» ...
-
حال
لغتنامه دهخدا
حال . (ع اِ) کیفیت . چگونگی . وضع. هیأت . گونه . شکل . جهت . بث ّ. دُبّة. دُب ّ. حالت . طبق . هِبّة. اهجورة. اهجیراء. اِهجیری . هجیر. هجّیرة. هجّیری ̍. طِب ْء. شأن . بال . دأب . قِندِد. قِندید. اهلوب . طبع. فتن . بلولة. (منتهی الارب ). بُلُلة. خلد...
-
عسی
لغتنامه دهخدا
عسی . [ ع َ سا ] (ع فعل ) فعل مقاربه بمعنی باشد که . (منتهی الارب ). قریب است و نزدیک است که چنین شود، و بمعنی یقین و شاید هم آمده است . (غیاث اللغات ). شاید بود. (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی ). شاید بود که آن مرد، و مگر. و این فعلی است از افعال ناق...
-
حاش للّه
لغتنامه دهخدا
حاش للّه . [ ش َ لِل ْ لاه / لَه ] (ع صوت مرکب ) پاکیست مر خدای را. پاکیست خدا را. پاکی و دوری است خدای را از این کار. (غیاث ). منزه است خدای تعالی . دور دارد خدا. تنزیهاً للّه . معاذاً للّه . معاذَا اﷲ. از راه تنزیه مقام الوهیت را : و قلن حاش للّه م...
-
ذوالنون
لغتنامه دهخدا
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل نینوی بود و آنرا صاحب الحوت نیز خوانند. در قرآن کریم نام وی در چهار موضع یونس و در یکجا صاحب الحوت و در سوره انبیا...
-
حجرالاسود
لغتنامه دهخدا
حجرالاسود. [ ح َ ج َ رُل ْ اَس ْ وَ ] (اِخ )سنگی است سیاه رنگ که بر دیوار رکن کعبه منصوب است وحاجیان هنگام طواف کعبه تبرکاً لمس آن کنند. رجوع به کلمه ٔ حج شود. و پیش از اسلام نیز این سنگ مورد احترام اعراب بوده است . یاقوت گوید:... قال عبداﷲبن العباس ...
-
ضعف
لغتنامه دهخدا
ضعف . [ ض َ ] (ع مص ) ضُعف . ضَعافة. ضُعافیة. سست گردیدن . (منتهی الارب ). سست شدن . (زوزنی ). || زیاده گردانیدن آنها را پس جهت او و یاران وی و دوچند گردیدن بر ایشان . (منتهی الارب ). || (اِمص ) سستی و ناتوانی . خلاف قوت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغا...
-
غراب
لغتنامه دهخدا
غراب . [ غ ُ ] (ع اِ) زاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب الصبیان ) (بحر الجواهر) (غیاث اللغات ) (مقدمةالادب ). ج ، اَغرُب ، اَغرِبة، غِربان ، غُرب ، جج ، غرابین (ج ِ غِربان ). (منتهی الارب ) (آنندراج ). و منه الحدیث : «امر النبی (ص ) بقتل الغراب ،...