کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تگین
لغتنامه دهخدا
تگین . [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) نام پادشاهی . (شرفنامه ٔ منیری ). نام پهلوانی . (ناظم الاطباء) : مگر داشت نام تو نقش نگین که بگرفت ملک جهان را تگین . (از شرفنامه ٔ منیری ).رجوع به تکین شود.
-
تگین
لغتنامه دهخدا
تگین . [ت َ / ت ِ ] (ترکی ، ص ، اِ) دلاور و بهادر توانا. (ناظم الاطباء). قهرمان . (از فهرست ولف ص 244) : دگر باره گفت ای بزرگان چین تگینان و شاهان و گردان چین . دقیقی .بکشت از تگینان لشکر بسی پذیره نیامد مر او را کسی . دقیقی .بکشت از تگینان من بی شما...
-
واژههای مشابه
-
کوچ تگین
لغتنامه دهخدا
کوچ تگین . [ ت َ ] (اِخ ) پهلوان یکی از رؤسای لشکری سلطان جلال الدین خوارزمشاهی . (از تاریخ مغول تألیف اقبال ). رجوع به همان مأخذ ص 64 شود.
-
بای تگین
لغتنامه دهخدا
بای تگین . [ ت َ ] (اِخ ) (... حاجب ) از امرا و کسان سلطان مسعود غزنوی و ظاهراً از جانب او پس از مرگ آلتونتاش خوارزمشاه روی کار آمدن پسر وی هارون مقیم خوارزم و دربار هارون بوده است : و هارون پسر خوارزمشاه جباری شده است و لشکر میسازد... و بایتگین حاجب...
-
بای تگین
لغتنامه دهخدا
بای تگین . [ ت َ ] (اِخ ) (... زمین داوری ) نام والی ناحیت زمین داور در زمان سلطان محمود غزنوی و او از نخستین غلامان سلطان محمود و سخت مورد توجه وی بوده است . رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 106 و 107 و 108 شود.
-
بای تگین
لغتنامه دهخدا
بای تگین . [ ت َ ] (اِخ ) نام غلام بونصر مشکان بوده است و تا سال 451 هَ . ق . که ابوالفضل بیهقی تاریخ خود را می نوشته حیات داشته است . بیهقی گوید: «غلام استادم (یعنی بونصر مشکان ) بجای است (یعنی زنده است )، مردی جلد و کاری و سوار و به شورانیدن همه ٔ ...
-
جستوجو در متن
-
طوغان
لغتنامه دهخدا
طوغان . (اِ) نامی که چون عمرو و زید (در عربی ) و پیِر و پُل (در فرانسه ) استعمال شودچنانکه درین شعر با تگین یکجا یاد شده : پند از هر کس که گوید گوش دارگر مثل طوغانش گوید یا تگین .ناصرخسرو.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) علی . لقب علی گورکان بن حسن تگین .رجوع به آل افراسیاب شود.
-
سبکتگین
لغتنامه دهخدا
سبکتگین . [ س َ ب ُ ت َ ] (مغولی ، ص مرکب ) سبک قدم . (آنندراج ) (غیاث ). نیک قدم ، زیرا که بلغت مغولیه سوبوک پی ، پاو تگین نیکوصورت بود. (سنگلاخ ). تکین (شجاع و قهرمان ) و تگین بمعنی خوش شکل است . (از چهارمقاله ٔ نظامی عروضی چ معین ). رجوع به فهرست ...
-
آلب
لغتنامه دهخدا
آلب . [ آل ْب ْ / ل ِ ] (ترکی ، ص ) بترکی قدیم ، دلیر. پهلوان . و جزء نخستین بعض اعلام مرکبه ٔ ترکانست ، چون آلب ارغون ، آلب ارسلان ، آلب تگین ، و آن را اَلْب نیز گویند.
-
پورتگین
لغتنامه دهخدا
پورتگین . [ ت ِ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم پورتکین (بوری تکین ) پسر ایلک ماضی . از امرای ترک و همان کسی است که بعدها پادشاه بزرگی شد بنام طغان خان ابراهیم . این مرد با سلطان مسعود غزنوی آغاز مخالفت کرد و مسعود برای دفع وی در سال 430 از جیحون گذشت ولی ...
-
کوفته شدن
لغتنامه دهخدا
کوفته شدن . [ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اندقاق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوبیده شدن . || سخت تعب دیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خسته و افگار شدن . صدمه و آسیب دیدن . فرسوده و مانده گردیدن : امروز جنگ نخواهد بود می گویند علی تگین کوفته ش...
-
طغاخان
لغتنامه دهخدا
طغاخان . [ طُ ] (اِخ ) یکی از امراء ترکستان به روزگارمحمود غزنوی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). در تعلیقات آخر تاریخ بیهقی چ فیاض ص 695 آمده است : این شخص برادر علی تگین است که در ص 526 [ در چ ادیب ص 536 ] طغان با نون آمده است . حذف نون آخر در مورد بعض...